گروهی از دوستان دوران کودکی که رازی تاریک را با خود حمل میکنند، در یک آخر هفته که دور هم جمع میشوند، با اتفاقی هولناک روبرو میشوند. یکی از آنها تسخیر روحی انتقامجو میشود که قصد دارد انتقام خود را از آنها بگیرد.
هانا، دختری جسور و رکگو، به یک مهمانی شبانه در خانه دختری پرطرفدار دعوت میشود. غافل از اینکه این دعوت فقط برای آزار و اذیت او ترتیب داده شده است، به مهمانی میرود. اما با تاریکتر شدن ماجرا، مادر هانا به تنها امید او برای نجات از آن شب تبدیل میشود.
مادری که برای نجات دخترش ناامید شده، گروه جنایتکاران قدیمی خود را جمع میکند تا به یک زندان فوق امنیتی نفوذ کنند. تنها امید آنها، شوهر او، در آن زندان نگهداری میشود.
فرانکی، دانشآموز یک مدرسه شبانهروزی در سوئیس، پس از قتل یکی از همکلاسیهایش، خود را در مظان اتهام میبیند. او برای رهایی از این اتهام، تلاش میکند تا بیگناهی خود را ثابت کند.
آنیه به دلایلی برای افزایش نمراتش، به گروهی از دانشآموزان پیوسته و با تأثیر آنها، رابطهای با مربی لاکروس خود شروع میکند. در این بین، یکی از دانشآموزان با استفاده از تهدید ، او را مجبور به عضویت در گروه میکند و از خروجش جلوگیری میکند...
یک گروه از مزدوران در پشت خطوط دشمن گرفتار شده اند و اطرافشان پر از جنازه است. فرمانده شان به آنها خبر می دهد که باید آنجا را ترک کنند و به منطقه شماره 4 بروند و ...
مادری که اخیراً طلاق گرفته است به دخترش اجازه می دهد تا در جشن شرکت کند، اما چیزی که قرار بود بهترین شب زندگی آنها باشد، زمانی که دختر و دوستانش توسط راننده لیموزین گروگان گرفته می شوند، تبدیل به یک بازی موش و گربه در می آید ...