آمار نشان می دهد که تعداد داوطلبان ورود به دانشکده های پلیس بسیار کم شده است. به همین دلیل شهردار جدید تصمیم می گیرد تا به کسانی که به دلیل جرم های کوچک دستگیر می شوند، فرصتی بدهد تا به جای گذراندن دوره ی محکومیت شان، وارد دانشکده پلیس بشوند...
یک دانش آموز سابق دبیرستانی که همیشه می خواست یک تشویق کننده باشد، پس از سال ها تعطیلی به دلیل هدف قرار گرفتن توسط یک قاتل زنجیره ای، تصمیم می گیرد برنامه تشویق را در دبیرستان سابق خود باز کند...
هنگامی که استاد دانشگاه ، به طرز مرموزی به مکانی که هرگز به آنجا نرفته است کشیده می شود ، اما به نظر آشنا می رسد و جایی که او به زودی همسر قبلی خود را می یابد...
مهندس “استوارت گراف” زندگی ناخوشایندی با همسرش، “رِمی” دارد، اما از کار کردن با پدر او، “سام رویس” لذت میبرد. در انستیتوی زلزله شناسی شهر، “دکتر استاکل” از گوش دادن به حرف دستیارش، “راسل” که وقوع زمین لرزه بزرگی را در چهل و هشت ساعت آینده پیش بینی کرده، طفره میرود. اما با لرزشی دیگر و بالا آمدن آب سد، با شهردار مشورت میکند ولی او نیز از انجام هرگونه اقدام احتیاطی خودداری میکند. زمین لرزه وسیعی رخ میدهد و ویرانی بسیار به بار میاورد و حالا “گراف” برای نجات “رویس” و کارکنانش اعزام میشود…
دو دانش آموز دبیرستانی که طبق برنامه ریزی اشان صبح فردا باید به کاج برودند. آنها تصمیم می گیرند که آخرین شب را خوش بگذرانند و هر ماجراجویی که ممکن است را انجام دهند ...