دِیزی، دخترک جوانی که به عنوان خدمتکار به خانهای ثروتمند رفته بود، وظیفه مراقبت از کودک خردسال خانواده را بر عهده داشت. او نمیدانست که پدر کودک، با چشمانی تیزبین، همواره او را زیر نظر دارد. با ورود وسوسه به زندگیشان، آرامش خانواده به هم ریخت و زندگی همه آنها دستخوش تغییر و تحول بزرگی شد.
داستان، درام عاشقانهای است که در محیطی خاص (آسانسور یک هتل) اتفاق میافتد. تضاد بین موقعیت اجتماعی دو شخصیت اصلی (پسر آسانسور سوار و معشوقه سرمایهگذار) و انتخابهای دشوار زندگی، از جمله مواردی است که در این داستان به تصویر کشیده میشود.
یک تاجر استارتآپ شکست خورده که از نظر مالی با مشکل مواجه میشود، متوجه میشود که دوست سابقش از طریق Sugar Dating درآمد خوبی کسب میکند و از او میخواهد که او را برای این کار آماده کند...
یک فرد عارف که امیدوار است از قدرتهای غیبی خود سود ببرد، به یک انجمن مخفی میپیوندد و در حالی که جایگاه خود را در دنیای زیرین پیدا میکند، باید با تاریکی درون خود روبرو شود.