زنی پس از سالها، به طور اتفاقی همسایه دوران دبیرستان خود میشود. او که میبیند او حالا صاحب همسر و زندگی است، کینهای در دل میپروراند و تصمیم میگیرد با نقشهای حساب شده، زندگی او را تباه کند.
در سفری تفریحی به پارک ملی یوسِمیتی، دو خواهر به نام کاترینا و جنیفر با مردی خوشتیپ به نام ریک آشنا میشوند. کاترینا که شیفته ریک شده، او را همسر ایدهآل خود میداند. اما زمانی که کاترینا در دل طبیعت وحشی یوسِمیتی ناپدید میشود، جنیفر به آدمربایی مشکوک شده و برای نجات خواهرش به دل خطر میزند.
دکتر هوپ کانر، پس از فرار از تعقیبکنندهاش، تصمیم می گیرد برای شروعی تازه، خانوادهاش را به حومه شهر منتقل کند. اما زمانی که نشانههایی مبنی بر بازگشت دنبال کننده او مشاهده می شود ، دوباره به ترس و وحشت می افتد ...
تیلور زن و شوهری را ردیابی می کند که به دلیل مرگ تصادفی دختر نوزادش، ده سال قبل از رفتن او به زندان، یکی از تخمک های او را دریافت کردند. او به دخترشان دلبسته می شود که معتقد است به او تعلق دارد و دیگر مادر شدنش را متوقف نخواهد کرد...
پس از از دست دادن پاهای خود در یک تصادف اتومبیل، تونی از فیزیوتراپیست خود دافنه کمک می گیرد تا دوباره راه برود. اما مراقبت محبت آمیز دافنه به زودی به تلاشی بیمارگونه برای تصاحب تونی برای همیشه تبدیل می شود...
زمانی که یک عکاس مد روان پریش، یک دانش آموز دبیرستانی خجالتی را به یک مدل سوپراستار تبدیل می کند، وسواس او به این پسر او را به جنون و اقدام به قتل سوق می دهد.
وقتی کارولین ، پسرعموی الکس هیلز ناپدید می شود ، الکس شک می کند . کارولین اخیراً "مشغول کار" است و الکس مظنون است که او قوانین را زیر پا گذاشته و با یکی از مشتریانش ملاقات کرده است ...
دکتر Beck کسی است که اسم خود را تغییر داده و به صورت اتفاقی در سواحل مکزیک، دخـتری جوان را از غرق شدن نجات می دهد. او عاشـق این دخـتر می شود اما مثل همیشه برای رسیدن به عشـق، می بایست رقیب هایی را از سر راه بردارد. دکتر بک نیز برای رسیدن به این هدف نقشه هایی می کشد تا به دختـر رویاهای خود برسد…
یک زن خانه دار در حال مبارزه تصمیم می گیرد که یک مشاور املاک شود و به طور ناخواسته زندگی خود را به خطر می اندازد که با یک دلال فاسد کار می کند که هر کاری برای معامله کردن انجام می دهد...
وقتی یکی از راهبه ها شروع به رفتار وحشتناک با برادرش می کند ، یک دانش آموز در یک مدرسه کاتولیک دچار شک می شود. اما او نمی تواند به کسی بگوید ، زیرا چه کسی باور چنین کاری انجام دهد؟