جما یک برنامهریز مراسم موفق با زندگیای پربار است. او تقریباً از قرار گذاشتن با کسی دست کشیده است تا اینکه یک فالگیر به طرز مرموزی در یکی از مهمانیهای کاملاً برنامهریزیشدهاش ظاهر میشود و پیشبینی میکند که جما فقط یک قرار ملاقات وحشتناک دیگر تا عشق واقعی فاصله دارد.
توری، فعال قدرتمند در حوزهی نشر، پس از به فرزندی گرفتن یک دختربچه، با کمک دوستانش پرستاری به نام فین را استخدام میکند که به نظر میرسد همان شریک زندگی مورد نظرش باشد.
یک عکاس که مصمم است با ثبت عکسی نادر از یک دانه برف دوازده ضلعی، نمایشگاه خود را کامل کند، از دوست دوران کودکی خود کمک میگیرد و آنها راهی سفری میشوند که هرگز فراموشش نخواهند کرد.
زمانی که پدر ویتنی دچار حادثه می شود، او به زادگاهش باز می گردد تا به اداره زمین گلف خانوادگی که با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می کند، کمک کند. در آنجا با آستین، باغبان خوش چهره آشنا می شود و با اکراه برای بردن جایزه مسابقات سالانه وارد چالش می شود...
یک روزنامهنگار زمانی که برای پوشش خبری به پیست یخی زادگاهش بازمیگردد، با ترسهای قدیمی خود روبرو میشود. او با کمک صاحب پیست و دختر کوچکش، هدف زندگی خود را دوباره ارزیابی میکند...
یک پیانیست و یک نویسنده که هر دو از بحران خلاقیت رنج میبرند، برای رهایی از این وضعیت تصمیم میگیرند تا زندگی یکدیگر را تجربه کنند. این تعویض نقش، آنها را در موقعیتی کاملاً جدید و غیرمنتظره قرار میدهد.
نیکی پادکست معروفی درباره روابط عاطفی دارد. وقتی یک ناشر بزرگ برای یک پیشنهاد احتمالی کتاب با او تماس میگیرد، نیکی دچار مشکل میشود، زیرا پادکست او بر اساس رابطهاش با یک دوستپسر خیالی و "آقای عالی" ساخته شده است. او به سرعت به یک جایگزین نیاز دارد.
داستان از همکاری یک طراح مستقل لباس عروس با وارث یک شرکت بزرگ تولید لباس عروس آغاز میشود. این همکاری نه تنها به نفع کسبوکار آنها است، بلکه ممکن است به یک رابطه عاشقانه نیز منجر شود.
آریل ماس، یک خبرنگار سلامت و زیبایی، در یک رستوران محلی نگاهی به مرد رویایی خود می اندازد و هر کاری می کند تا با او آشنا شود. در تلاش برای دیدن دوباره او، با دانیل، صاحب رستوران زیبا، ملاقات می کند که ...
اندرو یک مشکل اساسی دارد: او نمی تواند از دوست سمی که به تازگی او را رها کرده است دور بماند. دوستان مداخله گر او تصمیم می گیرند با ایجاد کریستیانو، یک دوست جعلی در رسانه های اجتماعی به او کمک کنند...
برای تحت تاثیر قرار دادن علاقه بالقوه عشق، کایرا سگ خود را در یک نمایش چابکی وارد می کند. مشکل این است که او سگی ندارد، بنابراین باید یک سگ پیدا کند و سریع آموزش دهد ...
وقتی سامانتا هارت، نویسنده مجله سیاتل به خانه فرستاده می شود تا مقاله ای در مورد مقصد عروسی تاکستان هاثورن بنویسد، او متوجه می شود که سابقی که قلب او را شکسته است، نه تنها تاکستان را اداره می کند، بلکه قرار است در آنجا ازدواج کند...
لیلی، طراح داخلی، برای کمک به عمه مگی به شهر خود بازمیگردد و در آنجا با مارکوس، خلبان هواپیمای دریایی آشنا میشود. این آشنایی دیدگاه لیلی را نسبت به مفهوم "خانه" تغییر میدهد و به او میآموزد که خانه، همان جایی است که قلب انسان در آن آرام میگیرد.
داستان دامپزشک شهری کوچک که به امید اینکه بتواند معشوقه دیرینه خود را مجددا مال خود کند، آرزو می کند که این کریسمس عاشقانه ترین کریسمس زندگی اش باشد...
لورا با شوهرش در محل کار و پسرش در مدرسه، رویای یک پروژه بازسازی خانه را در سر می پروراند تا جایگزین روزهای بی قرارش شود. الیوت، پیمانکار خصوصی او، به زودی رویاهای ممنوعه را برآورده می کند...
پس از غرق شدن یک کشتی، شخصی میلیاردر بنام "الیور کویین" مفقود میشود و به مدت پنج سال همه فکر میکردند که او مرده است، اما 5 سال بعد در یک جزیرهی دور افتاده او را پیدا می کنند. او به شهر خودش یعنی "استارلینگ سیتی" نزد مادر و خواهر و بهترین دوستش برمیگردد، که بلافاصله آنها متوجه تغییر رفتار "اُلیور" میشوند. "اُلیور" با شخصیت جدیدی که پیدا کرده قصد دارد با تمام بدی ها و خلاف ها درون شهرش مبارزه کند ولی در عین حال شخصیت قدیم خودش رو هم حفظ کند...
الیزابت تاچر یک معلم جوان است، از خانواده ای متمول که اهل شرق آمریکاست و اینک به شهری کوچک در غرب آمریکا کوچ کرده که دارای معدن زغال سنگ میباشد. این سریال شرح ماجرای مردم این شهر کوچک و مشکلات آنان با معدن ذغال سنگ و در عین حال چگونگی ارتباط این معلم جوان با اهالی شهر میباشد. دختری که از خانواده ای متمول آمده و حالا باید خود را با شرایط این شهر کوچک وفق بدهد. این سریال با الهام از کتابی به همین نام به قلم نویسنده کانادایی Janette Oke ساخته شده است.
در سریال جدید و زیبای Mistresses «ساوی» زنی موفق در حرفه شغلی خودش، که در حال مخالفت با شریک حقوقیش و قصد شروع یه زندگی با شوهرش هری رو داره، و خواهر هوس باز و دارای روحیه آزادش هیچی بیشتر از این نمیتونه باشه: مجرد، همیشه دنبال دوستیابی و پارتی و خوشگذرونی و متکی به خواهر، دوست صمیمی مشترکشون «ایپریل» تازه طلاق گرفته و مادر دو بچه ست، و میخواد بعد این تراژدی زندگیشُ رو بازسازی کنه و شروعی دوباره و حرکتی به جلو داشته باشه، با حمایت و راهنمائی نزدیک ترین دوستاش ، و دوستشون «کارن» یه تروپیست موفق که دوباره با دوستاش ارتباط برقرار میکنه وقتی یه رابطه پیچیده بیش از حد عمیق با یکی از بیماراش شروع میکنه…