یک مبلغ مذهبی که در حال تبلیغ برای یک جامعه بومی در یک آتشفشان دورافتاده در اکوادور است، زمانی که پسرش توسط نیروهای تاریک تسخیر میشود، باید با ایمان خودش روبرو شود.
گروهی کشتیکجکار برای اجرای نمایشی در شهری دورافتاده، قراردادی پرمنفعت را قبول میکنند، اما در ادامه متوجه میشوند که این شهر توسط یک رهبر فرقه اداره میشود که نقشههای شومی برای آنها در سر دارد.
در آستانه کریسمس، هانا مایکلز، پزشک اورژانس، در فیلادلفیا تلاش میکند تا بین شغل پرمشغلهاش و رابطه رو به رشد با وس سالیوان، تکنسین اورژانس، تعادل برقرار کند.
نه غریبه که در تعطیلات کریسمس در فرودگاه گیر افتادهاند، برای سفر جادهای کریسمس به دنور با هم همراه میشوند و در طول سفر با ماجراجوییهای غیرمنتظرهای روبرو میشوند که باعث میشود با یکدیگر آشنا شوند و پیوندهای عمیقی با یکدیگر برقرار کنند...
مدیسون، اینفلوئنسر رسانههای اجتماعی، در یک سفر در تایلند با سی دبلیو آشنا می شود، که به راحتی سفر میکند و به او شیوه زندگی غیرقابل مهارتری را نشان میدهد، اما علاقه سی دبیلیو به او مسیر تاریکتری پیدا میکند...
وقتی یک رستوران محبوب چینی در غرب میانه درست قبل از کریسمس تعطیلی خود را اعلام می کند، مشتریان آنها را وادار می کند تا روابط خود را در مجموعه ای از داستان های به هم پیوسته در میان هرج و مرج شلوغ ترین هفته آن سال بررسی کنند...
هِیدی، استاد ستاره شناسی، متقاعد شده است که یک هم ترازی سیاره ای نادر، کلید ایجاد رصدخانه برای دانش آموزانش است. اما آگوست، جدیدترین استاد تاریخ، ممکن است یا پاسخ یا سقوط تحقیقات او باشد...
یک ستاره شناس پیش بینی می کند که یک بارش شهابی جدید بر فراز یک شهر کوچک ظاهر می شود. آیا او می تواند مردم محلی را متقاعد کند تا با هزینه ای ناچیز به کشف او کمک کنند؟...
تدی و کلر وبلاگ نویس هستند و فیلم های مسافرتی می سازند. آنها کانالی به نام "Superhost" دارند و فیلم های خود را در آنجا به اشتراک می گذارند. این دو برای مدت طولانی موفق بودند ، اما در حال حاضر تعداد دنبال کنندگان در حال کاهش است. تدی و کلر متوجه می شوند که برای محبوبیت بیشتر باید کاری انجام دهند. آنها راهنمای تور ربکا را ملاقات می کنند و با او راهی می شوند. اما به آرامی متوجه می شوند که ربکا آن چیزی نیست که می گوید...
در جنگ برای سیاره میمونها، سزار و ارتش میمونها وارد یک درگیری تحمیلی و مرگبار با ارتش انسانها به رهبری کولونلی بیرحم میشوند. به دنبال تلفات غیر قابل تصور ارتش میمونها، سزار در کشاکشی نزدیک با غریزه تاریک خود، جهت گرفتن انتقام گونه میمونها آماده میشود. قضای روزگار در نهایت سزار و کولونل را در نبردی حماسی برای آینده هر یک از گونهها و تعیین سرنوشت این سیاره رو در روی یکدیگر قرار خواهد داد...
داستان فیلم در مورد "ادوارد مایبریج"، عکاس حرکتنگار انگلستانی است. وی یکی از پرحاشیه ترین عکاس های تاریخ می باشد. ادوارد لقب پدرخوانده سینما را از آن خود کرد، معشوق همسرش را به قتل رسانید و همچنین حکم قتل موجه را دریافت کرد...
تانر گری پس از مرگ همسر سابقش آندره آ که یک دختر 25 ساله به نام سید دارد، شوکه می شود. او و همسرش بیش از 25 سال پیش در یک سفر دریایی با یکدیگر آشنا شده بودند، جایی که هر دو به عنوان مربی رقص کار می کردند. آنها عاشق هم شدند و ازدواج کردند، اما در حالی که ...
زندگی همسر آمیش و مادر آنی پس از رفتن شوهرش برای زندگی در میان “آمریکایی های عادی” وارونه می شود ، اما با بازگشت او و به دنبال سرپرستی فرزندشان از هر طریق ، اوضاع وخیم تر می شود
پسری جوان به نام هارلی به همراه خانوادهاش در یک برنامهی تلویزیونی شاد و سرگرمکننده شرکت میکنند. اما به یکباره همه چیز تغییر میکند و هارلی به همراه خانوادهاش باید از دست عروسکهای خشمگین و مخوف آنجا فرار کنند و جانشان را نجات دهند و...
الک مرسر یک دانشمند رفتارشناس مشهور جهان است که با رویکرد منحصر به فرد و غیرمنتظره خود برای درک رفتار انسان، تخصص خود را به مجموعه ای از پرونده های پرمخاطب شامل دولت ها، مجریان قانون و شرکت ها می دهد.
دو برادر خون آشام به نام های «استفان» و «دیمن»، که دارای زندگی جاودانه هستند، قرن هاست که میلشان برای نوشیدن خون انسان را مخفی کرده و میان مردم زندگی می کنند. آن ها قبل از اینکه اطرافیان متوجه عدم تغییر سن آن ها شوند، از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکنند. اکنون آن دو به شهر ویرجینیا بازگشته اند، همان جایی که به خون آشام تبدیل شدند. استفان پسر شریفی است و خون انسان را به خود ممنوع کرده تا مجبور نباشد کسی را بکشد، اما همواره سعی می کند مراقب اعمال برادر شرورش، دیمن باشد. بعد از آمدن به ویرجینیا، طولی نمی کشد که استفان عاشق یک دختر مدرسه ای بنام «الینا» میشود...
داستان این سریال زیبا که از سال 1860 شروع می شود ، درباره شخصی به نام کلن بوهمن است. او یک سرباز سابق اتحادیه آمریکایی است که به دنبال جریان قتل همسرش می رود. او به نبراسکای غربی یعنی جایی که “جهنم متحرک” نامیده می شود می رود ، شهری که به بی عدالتی و بی قانونی مشهور است این شهر در حال ساختن راه آهن به سمت اقیانوس آرام است و وقتی قبیله ای برای نابودی خط آهن اقدام می کند، همه چیز پیچیده تر می شود...
شان کینگ و میشل ماکسول تنها یک محقق خصوصی نیستند بلکه هر دو عوامل سرویس مخفی سابق هستند و دارای مجموعه ای از مهارت های منحصر به فرد هستند و در گرفتن مظنونین و اجرای قانون فعالیت می کنند و …