تدی و کلر وبلاگ نویس هستند و فیلم های مسافرتی می سازند. آنها کانالی به نام "Superhost" دارند و فیلم های خود را در آنجا به اشتراک می گذارند. این دو برای مدت طولانی موفق بودند ، اما در حال حاضر تعداد دنبال کنندگان در حال کاهش است. تدی و کلر متوجه می شوند که برای محبوبیت بیشتر باید کاری انجام دهند. آنها راهنمای تور ربکا را ملاقات می کنند و با او راهی می شوند. اما به آرامی متوجه می شوند که ربکا آن چیزی نیست که می گوید...
هنگامي که قلدري و آزار و اذيت بي امان ، زندگيِ لينکلن را به يک کابوس تبديل مي کند ، او به يک مدرسه ي دور از شهر فرستاده مي شود تا در آنجا کمي در امان باشد. اما در عوض ، او پس از مدتي معناي واقعي ترس و وحشت را در آنجا مي فهمد و…
وقتی که "بردی" و "مکنزی" برای اولین بار یکدیگر را در ساحل می بینند."بردی" متوجه می شود "مک" بعد از مرگ مادر خود تصمیم دارد به یک مدرسه خصوصی برود به همین دلیل آنها باید از هم جدا شوند."بردی" او را متقاعد می کند تا برای آخرین بار با هم موج سواری کنند...
«چارلی» (آنتون یلکین) نوجوانی است که زندگی خوب و راحتی دارد. اما به تازگی همسایه ای جدید به محله آنها اسباب کشی کرده و قصد دارد در کنار آنها زندگی کند. این همسایه در نگاه اول متمدن و محترم است اما در ادامه چارلی پی می برد که این همسایه جدید آنها که جری «دندریگ» (کالین فارل) نام دارد یک خون آشام است. چارلی با در کنار هم قرار دادن اتفاقاتی که به تازگی رخ داده و طی آن چندین نفر کشته شدند، به این نتیجه می رسد که مسبب اصلی همه این کشتارها همسایه خون آشامش است. بنابراین او از یک خون آشام کُش به نام «پیتر» (دیوید تنانت) دعوت می کند تا کار این همسایه اش را یکسره کند و…
ملیسا برای فرار از همسر بدرفتار خود ، به همراه پسرش در کلبه خانوادگی که سالهاست خالی از سکنه است پنهان می شود. اما بعد یک روز در پارک ، پسرش ناپدید می شود.
دو برادر خون آشام به نام های «استفان» و «دیمن»، که دارای زندگی جاودانه هستند، قرن هاست که میلشان برای نوشیدن خون انسان را مخفی کرده و میان مردم زندگی می کنند. آن ها قبل از اینکه اطرافیان متوجه عدم تغییر سن آن ها شوند، از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکنند. اکنون آن دو به شهر ویرجینیا بازگشته اند، همان جایی که به خون آشام تبدیل شدند. استفان پسر شریفی است و خون انسان را به خود ممنوع کرده تا مجبور نباشد کسی را بکشد، اما همواره سعی می کند مراقب اعمال برادر شرورش، دیمن باشد. بعد از آمدن به ویرجینیا، طولی نمی کشد که استفان عاشق یک دختر مدرسه ای بنام «الینا» میشود...
داستان این سریال در مورد دختری به نام کلویی است که براثر اتفاق ناگهانی می میرد، اما با یک جادوی قدیمی و سحرآمیز به زندگی برگشته و به دلیل وجود این جادو در کالبدش ، قدرت های خارق العاده و ماورایی به دست می آورد. این قدرتهای عجیب باعث می شود که زندگی کلویی کاملا دگرگون شود و چندین نفر به دنبال کشتن او باشند و …