پلیسی به نام هیون جون، پس از اصابت صاعقه، صاحب قدرت خارقالعادهای میشود و متوجه میشود افراد دیگری نیز این تجربه را داشتهاند. او درگیر ماجراهای غیرمنتظره میشود و تلاش میکند تا هم به عنوان پدری با مشکلات خانوادگی و هم به عنوان پلیسی با قدرتهای ویژه در دستگیری یک جنایتکار موفق شود.
در طول دهه 1980، جانگ گئون، معلم جدید روستای چئونگ سول، در طول سفرهایش با مشکلاتی روبرو می شود. مردم روستا، کونگ یانگ تان، زندانی سابق اردوگاه آموزش مجدد دولت را به عنوان معلم گمشده اشتباه می گیرند...
خانواده گانگستر هنگ به رهبری بیوه مادری، هونگ دوک جا، قانونی می شوند، اما چهره ای از گذشته آنها برمی گردد تا کسب و کار جدید محبوب آنها را تضعیف و ویران کند.
وقتی زنی با مبلغ هنگفتی فرار می کند، دو نفر سعی می کنند او را تعقیب کنند. با این حال، با درک اینکه زن خود را در جزیره ای مرموز پنهان کرده است، چاره ای جز تعقیب او و ورود به این مکان غیرعادی ندارند...
پدری که در خانه می ماند به یک مسابقه می رود که برای مادران و زنان خانه دار طراحی شده است. او باید خود را برای پیروزی در این نمایش پنهان کند و پولی را که در کلاهبرداری سرمایه گذاری از دست داده بود پس بگیرد...
داستان سه تا زنه که هرکدوم مشکلات خاص خودشونو دارن. بهم نزدیک میشن و رابطه ی عمیقی بین شون شکل میگیره و تصمیم میگیرن برای التیام دادن دردهاشون باهم یه بچه رو به فرزندخوندگی بپذیرن!
لی یو ری سعی میکنه که یه شغل توی یه شرکت بزرگ به دست بیاره اما موفق نمیشه . اون رابطه خوبی با پدر سخت گیرش نداره .لی یو ری تصمیم میگیره که به یه کشور خارجی بره تا از این محیط و شرایط دور بشه .اونجا با تی یانگ آشنا میشه .تی یانگ جهانگرده و همواره بدنبال خوشی و شادیه .هرچند اون زخمای عاطفی زیادی رو تابحال متحمل شده .آشنایی لی یوری با جانگ تائه یانگ نقطه عطفی توی زندگی اون میشه …