به دنبال مرگ مادر، سه برادر که هر کدام به دلیل مشکلات مالی درگیر زندگیهای دشوار و متفاوتی (بازیگر شکستخورده، فروشندهٔ ابزار با تظاهر به استادی، و متکی به زن مسن ثروتمند) هستند، دور هم جمع میشوند. آنها به همراه دختر نوجوان یکی از برادران، سارا، زندگی را ادامه میدهند.
جنوب فرانسه، سال 1832. «آنجلو پاردی» (مارتینز)، مبارز ایتالیایی، به فرانسه می رود تا برای هم قطارانش که در جبهه ی مبارزه بر ضد اتریشی های اشغال گر می جنگند، اسلحه تهیه کند. او در جریان انتقال این سلاح ها به ایتالیا، با «پولین» (بینوش) برخورد می کند؛ زنی آریستوکرات که در پی همسرش می گردد...
سه نوجوان، یک دختر و دو پسر در کمال خونسردی دو مرد را که به ادعای دختر پولهایشان را سرقت کرده بودند به قتل می رسانند. با استفاده از آن پول آنها تصمیم می گیرند یک فروشگاه در ایالات متحده بازگشایی کنند. اما رویای آنها رنگ دیگری به خود می گیرد و...
سال 1920. در پایان جنگ جهانی اول جست و جو برای یافتن گم شدگان و تعیین هویت قربانیان در فرانسه ادامه دارد. دو زن جوان با خاستگاه های اجتماعی متفاوت که هم دیگر را نمی شناسند، هر یک در پی محبوب شان می گردند که در جریان آشوب جنگ ناپدید شده است. «دلاپلان» (نوآره)، افسر مأمور تحقیق در این زمینه، کشف می کند که این دو گم شده در واقع یک تن اند…
ژان لوک کابینت ساز و متیو مجسمه ساز هر دوی آنها بیش از سی سال دارند و در مونمارتر زندگی می کنند. اما اینها بیشتر دلایل اجتماعی هستند تا مشاغل واقعی، زیرا هر دو بیشتر برای نوشیدن و دویدن به دنبال دختران زندگی می کنند...