مارک، کارآموز سازمان استاندارد به گویان فرانسه فرستاده می شود تا از استاندارد بودن یک پیست اسکی جدید اطمینان حاصل کند. در آنجا او با یک کارآموز دیگر که از طرف سازمان جنگلداری فرستاده شده آشنا می شود. این دو با هم ماجراجویی هایی را در جنگل های آن مناطق آغاز میکنند...
این مستند در مورد سازه ای عظیم، منحصر به فرد و درخشان در شهر بارسلونا می باشد که توسط نابغه ای بنام "آنتونی گودی" بهمراه ارتشی از کارگران ساخته می شود...
پسر بچه ای به دنیا می آید و در هنگام زایمان مادرش از دنیا می رود , پدر او که یک سازنده ی آثار موسیقی است , ویولن خود را با ترکیبی از روغن جلا و خون او رنگ می کند و به بچه اش می دهد. اما بچه هم می میرد. ویولون به یتیم خانه سپرده می شود و …
ویکتور والانس، پدری که به قمار علاقه دارد، برای برداشتن پول از خانواده خود و قمار با آن به خانه بازمی گردد. دخترش به فعالیت های پدرش مشکوک است و نقشه های او را خراب می کند. با این حال، زمانی که متوجه می شود که اراذل و اوباش سعی دارند پدرش را بدزدند ، نگرشش تغییر می کند...
سیمون پس از یک شرطبندی، چارهای جز شرکت در مسابقه مورات-فریبورگ ندارد. آمادهسازی برای مسابقه و خود مسابقه، خاطرات دردناک و مدفونشدهای را که مدتها فراموش شده بودند، برای او آشکار میکنند.
ژان لوک کابینت ساز و متیو مجسمه ساز هر دوی آنها بیش از سی سال دارند و در مونمارتر زندگی می کنند. اما اینها بیشتر دلایل اجتماعی هستند تا مشاغل واقعی، زیرا هر دو بیشتر برای نوشیدن و دویدن به دنبال دختران زندگی می کنند...
گروهی از افراد مطرود با پس زمینه ها و ملیتهای مختلف مجبور می شوند در یک عملیات حفاری در آمریکای جنوبی کار کنند.وقتی آتش کنترل همه چیز را به هم می زند،چهار تن از آنها فرصت آنرا بدست می آورند تا با انتقال شش جعبه دینامیت از میان جنگل پول زیادی بدست بیاورند...
در اوایل دهه ۷۰ اروگوئه، مامور یک گروه آمریکایی توسط یکی از گروهای محلی ربوده می شود. فیلم اتفاقات و موقعیت های پیش آمده در این آدم ربایی را به تصویر می کشد…
این فیلم در مورد دو انسان است که هر دو مورد بی مهری واقع شدهاند یکی از طرف زن سابق که به او خیانت کرده و یکی از طرف کارگردان جوانی که در عشق به دختر مردد است و او را به عنوان بازیچهای میپندارد…(تذکر: فیلم پر از صحنه های عاشقانه است،با خانواده نگاه نکنید!!!)
در یکصدمین سالگرد تاسیس یک شرکت ساعت سازی، چارلز، نوه ی بنیانگذار کارخانه به سیم آخر زده و و بعد از مصاحبه ای با یک خبرنگار و تعریف و تمجید از پدر و پدربزرگش، خانواده و ثروت همراه آن را ترک می کند، به خانه یک زوج جوان نقل مکان می کند، و در آن جا به آشپزی، استراحت ، خواندن کتاب و شرکت در گفتگوهای فلسفی با زوج جوان مشغول می شود. از طرف دیگر، خانواده به دنبال یافتن چارلز میباشند...
"بازرس لاواردین" وارد تحقیقات در مورد قتل یکی از افراد برجسته که خود را محافظ اخلاقیات دهکده اش می دانست می شود.اما وقتی او بیوه مقتول را به عنوان یکی از معشوقه های قدیمی خود به یاد می آورد ماهیت تحقیقات به کلی تغییر می کند...