ادوارد در جستجوی خانوادهی خود به پرتغال میرود و با مادر و خواهر دوقلوی خود پس از سالها دوری دیدار میکند. راز تاریکی در گذشتهی آنها نهفته است که هویت و ریشههای ادوارد را تغییر خواهد داد.
یک زوج سالخورده که سابقا استاد موسیقی بوده اند از دیدن گذشته و زندگی خود لذت می برند. اما سکته ای که باعث از کار افتادن دست یکی از آنها و پیامد آن، جنون می شود، باعث می شود…
الویی، یک مرد میانسال شکمگنده، ساموئل، یک جوان بیچاره و غمگین را پیدا میکند که در شرف کشتن خودش با شیرجه رفتن به دریا است. الویی، ساموئل را تحت حمایت خود میگیرد، به او یک غذای گرم میدهد و او را به یک کلوپ شبانه سطح پایین میبرد تا به او اسپرانزا را معرفی کند؛ کسی که گفته میشود زیباترین کارگر جنسی لیسبون است - و همچنین دختر الویی است.