وقتي مادر «ميا ترموپليس» (هاتاوي) اعلام مي کند که پدر مرحومش، در حقيقت شاهزاده و صاحب تاج و تخت کشور کوچک اروپايي، «جنوويا»، بوده، در زندگي «ميا» تغيير و تحول اساسي به وجود مي آيد: حالا «ميا» تنها وارث آن تاج و تخت است و مادربزرگش، «ملکه کلاريس رينالدي» (اندروز) مي خواهد آداب و رسوم اشرافي را به آن دخترک ناشي بياموزد.
«مگي» (رابرتس) که بارها تا مرز ازدواج پيش رفته، «عروس فراري» لقب گرفته است. يک خبرنگار (گير) که مأمور شده تا سرگذشت «مگي» را بنويسد، در پي يافتن او به شهر محل اقامت «مگي» در مريلند مي رود. «مگي» هر چه بيش تر با اين خبرنگار سمج مراوداتش را ادامه مي دهد، نظرش در مورد نامزد تازه اش (ملوني) بيش تر عوض مي شود...
وقتی سوزان استین یک تجزیه و تحلیل ژنتیکی روی فرزند متولد نشدهاش انجام میدهد، متوجه میشود که اگرچه نوزاد سالمی دارد، اما به احتمال زیاد این کودک مانند برادرش دیوید به دنیا خواهد آمد. او باید تصمیم بگیرد که آیا کودک را نگه دارد یا سقط جنین کند...
برداشت پیچیده ای از "کلاه قرمزی کوچک" ، با یک بزهکار نوجوان نوجوان در حال فرار از یک مددکار اجتماعی که به خانه مادربزرگش سفر می کرد و توسط یک قاتل زنجیره ای جذاب ، اما سادیست ، و یک بچه دفن دنبال می شد...
وقتی "سی سی بلوم" اهل نیویورک و "هیلاری" همدیگر را در اقامتگاهی در آتلانتیک سیتی همدیگر را ملاقات می کنند دوستی چندین ساله بین آنها شکل می گیرد.آنها سالها از طریق نامه با هم در ارتباط بودند تا اینکه "هیلاری" که تبدیل به وکیل موفقی شده است به دیدن "سی سی" در نیویورک می شود...