"وان پیس" داستان یک دزد دریایی به نام "مانکی دی. لوفی" است که به دنبال بزرگترین گنج دنیا، "وان پیس"، است. این گنج توسط "گلد راجر"، پادشاه دزدان دریایی، پنهان شده است. لوفی و خدمهاش در طول سفر خود با چالشها و خطرات زیادی روبرو میشوند، اما آنها مصمم هستند تا به هدف خود برسند.
هانتر ( به معنی شکارچی ) فردیه که دور دنیا سفر میکنه و هر جور ماموریت خطرناکی که فکرشو بکنید انجام میده . از دستگیر کردن مجرم ها گرفته تا کنجکاوی و جستجوی سرزمین های ناشناخته به دنبال گنج . گون ( Gon ) پسر جوونیه که پدرش چندین سال پیش ، موقعی که یه هانتر بوده ، ناپدید شده . گون باور داره که اگه بتونه پا جای پای پدرش بزاره ، ممکنه یه روز بتونه دوباره بهش بپیونده . بعد از اینکه گون 12 سالش میشه ، خونه رو ترک میکنه و ماموریت شرکت در آزمون " هانتری " رو امتحان میکنه . آزمونی که بخاطر پیشرفت کندی که آزمون دهنده داره و درصد بالای مرگش برای هانتر رسمی شدن حسابی معروف شده . گون با کوراپیکا که به عشق انتقام زندست ، با لوریو که میخواد در آینده دکتر بشه و با کیلوآ که قبلا یه قاتل سرکش بوده دوست میشه . و همین جور که ماموریت های سخت تری رو ، به عنوان یه هانتر ، پشت سر میزارن و با خطرات و تهدیدهای بیشتری رو به رو میشن که باعث میشه رفاقتشون گسترده تر میشه.
دو برادر مادرشان را به دلیل یک بیماری لاعلاج از دست می دهند. آنها با نیروی علم کیمیا، از دانشی ممنوع برای برانگیختن مادرشان استفاده می کنند. اما کار آنها با شکست رو به رو می شود و به عنوان مجازاتی برای استفاده از این گونه کیمیا، برادر بزرگتر، "ادوارد الریک" پای چپش و برادر کوچکتر، "الفونس الریک" تمام بدنش را از دست می دهد. "ادوارد" برای نجات برادرش دست راستش را قربانی می کند و می تواند روح برادرش را به یک زره کامل پیوند بزند و "ادوارد" با کمک یک دوست خانوادگی اعضای بدن فلزی، "اتومیل"، را دریافت می کند تا آنها را جایگزین اعضای از دست رفته اش کند. با این کار او سوگند یاد می کند که به دنبال "اکسیر" بگردد تا خود و برادرش را به بدن های اولشان بازگرداند، حتی اگر این بدین معنا باشد که او یک "کیمیاگر ایالت" شود، یعنی کسی که از کیمیا برای ارتش استفاده می کند.
یاگامی لایت” دانش آموزی بسیار باهوش، یک روز حین کلاس سقوط دفترچه ای را از آسمان مشاهده می کند. پس از اتمام کلاس دفترچه را برداشته و محتویات آن را می خواند. در دفترچه نوشته شده: ” اسم هر کس در این دفترچه نوشته شود آن شخص خواهد مرد”. لایت ابتدا باور نمی کند اما پس از تست کردن دفترچه روی یک خلافکار با سابقه، به صحت آن یقین می یابد. از آن روز به بعد لایت تصمیم میگیرد که دنیا را از گناه و زشتی پاک کند و برای تحقق بخشیدن به این هدف خلافکارها را نفر به نفر به قتل می رساند و...
ایچیگو کوروساکی، یک دانشآموز دبیرستانی، به طور اتفاقی با روکیا کوچیکی، یک شینیگامی، آشنا میشود. روکیا که در حال مبارزه با یک هالو است، به ایچیگو قدرتهای خود را میدهد تا او را نجات دهد. ایچیگو که اکنون یک شینیگامی است، وظیفه دارد ارواح انسانها را به دنیای پس از مرگ برساند و از مردم در برابر هالوها محافظت کند.
هنگامی که آژیرهای هشدار در انجمن روح به صدا در می آید، صلح ناگهان شکسته می شود. ساکنان آنجا بدون هیچ ردی ناپدید می شوند و هیچ کس نمی داند چه کسی پشت آن است. در همین حال، یک سایه تاریک نیز به سمت ایچیگو و دوستانش در شهر کاراکورا در حال گسترش است...
آستا و یونو در یک کلیسا در یک روز به عنوان نوزاد در سبد رها شدند و از آن زمان به بعد با هم بودند. وقتی بچه بودند، قول دادند که با هم رقابت کنند تا ببینند چه کسی پادشاه بعدی جادوگرها میشود. اما با بزرگ شدن، تفاوتهای بین آنها مشخص شد: یونو یک نابغه جادویی بود، در حالی که آستا هیچ قدرت جادویی نداشت. در کشوری که جادو همه چیز است و توانایی ورزشی مهم نیست، آستا هر روز با تمرینات بدنی و اراده قوی سعی میکرد جادو یاد بگیرد.
انیمه ژاپنی Attack on Titan یا به زبان ژاپنی Shingeki no Kyojin داستان ماجرایی را منتقل می کند که در آن غول ها به کره زمین حمله می کنند و نسل بشریت به شدت کاهش می دهند . ماجرا از ۱۰۰ سال قبل شروع می شود و جایی که غول ها وارد می شوند و شروع به کشتن انسان ها و خوردن آن ها تنها برای تفریح می کنند . این غول ها به حدی بزرگ هستند که شاید ساختمان های بلند نیز در برابر آن چیزی به حساب نیاید . از این رو تعداد اندکی از انسان ها که باقی مانده اند دیواری بسیار بزرگتر از غول ها می سازند و شهری را در درون آن شکل می دهند . شهر حدود ۱۰۰ سال در امنیت بود و غول ها نتوانستند به آن وارد شوند تا روزی که یک غول بسیار بزرگتر از سایر غول ها دیوار را خراب می کند و سایر غول ها نیز به شهر وارد می شوند و شروع به کشتن اندک انسان های باقی مانده می کنند . ارن یائگر در این بین شاهد خورده شدن زنده ی مادرش توسط غول هاست و در همان لحظه قسم می خورد که تمامی غول ها را نابود کند .
دوازده سال قبل از شروع داستان، روباهی شرور و قدرتمند با ۹ دم به نام کیوبی به دهکده ی کونوها حمله میکند. هوکاگه چهارم با استفاده از یک طلسم قوی و با قربانی کردن خود موفق میشود کیوبی را داخل بدن ناروتوی تازه بهدنیا آمده زندانی کند.ناروتو پسری یتیم است و اکثر مردم دهکده ی کونوها او را همان کیوبی میبینند و از او متنفر هستند. بنا به فرمان هوکاگه ی سوم هیچکس حق ندارد در مورد وقایع رخداده مرتبط با حمله کیوبی حرفی بزند؛ برای همین همسالان ناروتو چیزی در این مورد نمیدانند. با این وجود بهعلت رفتار بزرگسالان و تأثیر این رفتار تنفرآمیز بر روی فرزندانشان، ناروتو دوران کودکی خود را بدون هرگونه رابطه ی صمیمانه و دوستی سپری میکند. نتیجه این که ناروتو برای جلب توجه دست به انواع شیطنت و خرابکاری میزند.در آغاز ناروتو بدترین شاگرد مدرسه ی نینجاها است اما با تلاش زیاد قدرتهای خودش را افزایش میدهد و بالاخره فارغ التحصیل میشود. پس از فارغ التحصیلی، نینجاهای مبتدی به گروههای سه نفره تقسیم میشوند. ناروتو نیز به همراه ساسوکه اوچیها (بهترین شاگرد مدرسه) و ساکورا هارونو (که ناروتو به او علاقهمند است) در یک گروه قرار میگیرند. تربیت آنها را هم کاکاشی هاتاکه یکی از بهترین نینجاهای کونوها (که همیشه ماسکی بر صورت دارد) به عهده میگیرد...
بعد از سه سال غیبت، ناروتو به روستای خود باز میگردد و با دوستان قدیمی خود ملاقات میکند. اما شادی این دیدار طولی نمیکشد چون گروه شرور آکاتسوکی دست به کار شده و قصد دارند نقشههای شوم خود را عملی کنند. ناروتو و همتیمیهایش باید با آنها مبارزه کنند و تواناییهای خود را نشان دهند. در این راه، ناروتو با چالشها و تصمیمات دشواری روبرو میشود که باید با آنها کنار بیاید. هدف اصلی او همچنان پیدا کردن و نجات دادن دوست قدیمیاش، ساسوکه است.
باکی پسر جوانیست که با تمرکز شدید تلاش میکند تا قدرتمند شود، قدرتمندتر از پدرش. باکی میخواهد با پنج تن از زندانیان وحشی و بی رحمانه مرگبار در سراسر جهان مبارزه کند و…
در دهم آگوست سال ۲۰۱۰ کشور ژاپن به دستور امپراتور بریتانیا مورد حمله نظامی قرار می گیرد قوای انگلیس با استفاده از رباط های جدیدی به نام Knightmare Frames که اخیرا تولید کرده اند موفق به اشغال کشور ژاپن می شود آزادی و حقوق مردم از آنها سلب می شود و به کشور اشغالی ژاپن نام منطقه ۱۱ داده می شود . Lelouch پرنس انگلیسی است که بعد از کشته شدن مادرش بنا به دستور پدرش( امپراتور )که او را از خودش نمی داند به ژاپن فرستاده می شود تا شورشیان ژاپنی را سرکوب کند، Lelouch با خود عهد بسته که پدرش را به قتل رسانده و بریتانیا را نابود کند و انتقام مادرش را از قاتلان بگیرد او همچنین قصد دارد دنیایی جدید با قوانین جدیدی به وجود آورد که در این دنیا خواهرش Nunnally با خوبی و خوشحالی زندگی کند. Lelouch قدرتی دارد که به آن Geass اطلاق می شود نیروی مرموزی که به Lelouchاجازه می دهد تا هرکسی را که بخواهد تحت انقیاد خودش در آورد و هر دستوری که بدهد آن شخص بدون چون و چرا اجرا کند.
داستان در دوره تایشو ژاپن اتفاق میافتد و ماجراجوییهای تانجیرو کامادو، پسر نوجوانی باهوش و مهربان را دنبال میکند. تانجیرو به همراه خانوادهاش در کوهها زندگی میکند و از طریق فروش زغال امرار معاش میکند. اما یک روز، خانواده او توسط شیاطین (اُنی) به طور وحشیانهای به قتل میرسند و تنها تانجیرو و خواهر کوچکش نزوکو از این حادثه جان سالم به در میبرند. اما نزوکو در اثر این حمله به یک شیطان تبدیل میشود. با این حال، او هنوز مقداری از انسانیت خود را حفظ کرده و به برادرش حمله نمیکند. تانجیرو که مصمم به یافتن راهی برای نجات خواهرش و انتقام از شیاطین است، به گروه شیطانکشها میپیوندد. او در این مسیر با آموزشهای سخت و چالشهای خطرناکی روبرو میشود و در کنار دیگر شیطانکشها با شیاطین قدرتمندی میجنگد.
در دنیایی که شیاطین از انسان های نامظنون تغذیه میکردند قطعه های شیطان ترسناک و افسانه ایRyoumen Sukuna گم و پراکنده شده بود. شیاطین از این قطعات استفاده میکردند و تا اونجایی که اطلاع داریم به قدرتی دست می یافتند که میتونست دنیا رو نابود کنه. خوشبختانه یک مدرسه اسرار آمیز از جادوگرانJujutsu وجود داره، برای محافظت از وجود احتمالی زندگی از Undead!!! یکی از سال بالایی های مدرسه به اسمyuuji itadori بیشتر روزاشو با عیادت از پدربزرگ بیمارش میگذرونه، با اینکه شبیه نوجوون های عادیه ولی قدرت بدنی بی حد و اندازه ای داره!! همه ی باشگاه های ورزشی میخوان که عضو باشگاهشون ...
تاکهمیچی هانگاکی در بدترین شرایط زندگی خویش است که متوجه می شود دوست دختر سابق و تنها معشوقه زندگیش هیناتا تاچیبانا که در دوران راهنمایی باهم قرار می گذاشتند توسط دارو دسته تبهکاران " توکیو مانجی(صلیب شکسته卍)" کشته شده است، روز بعد از اطلاع از این حادثه تاکهماچی بر روی سکوی ایستگاه قطار بود که یک نفر او را از پشت هل می دهد و او بر روی ریل قطار می افتد، زمانی که تاکهماچی خود را برای مردن آماده کرده بود وقتی چشمان خود را باز می کند متوجه می شود که به دلایلی به 12 سال پیش که اوج دوران زندگی اش بود بازگشته است او برای نجات زندگی معشوقه اش تصمیم میگیرد که خودش را عوض کند و از اینجاست که انتقام او از زندگی شروع می شود.
موقع نجات دادن یه غریبه از تصادف ترافیکی کشته شد، یه نیت 34ساله به عنوان رودئوس گریرات توی دنیایی از جادو تولد تازهای پیدا کرد، یک نوزاد تازه متولد شده. با دانش، تجربه و پشیمانیهایی که از زندگی گذشتهش باقی مونده بود، رودئوس قسم خورد زندگی راضیکنندهای رو پیش ببره و اشتباهات گذشتهش رو تکرار نکنه. حالا با مقدار عظیمی از نیروی جادویی به همراه ذهن یک بزرگسال نعمت داده شده، رودئوس به عنوان یه نابغه که توسط والدین جدیدش به وجود اومده، دیده میشه. طولی نکشید که خودشو در حال درس خوندن تحت نظر پدر شمشیرزنش و یه دانشمند به اسم راکسی میگوردیا پیدا کرد، همه برای....
یک جاسوس برای انجام یک ماموریت مخفی، ازدواج می کند و یتیمی را به فرزندی می پذیرد. همسر و دختر او نیز اسرار خود را دارند و هر سه نفر باید برای حفظ خانواده خود تلاش کنند.
در سال 198 دوران خورشیدی در توکیو، آتش نشانی ویژه با پدیده ای به نام احتراق خود بخودی انسان مبارزه می کند، که در آن انسان ها به جهنم های زنده ای تبدیل می شوند که "جهنمی" خوانده می شوند. برخلاف جهنمی هایی که اولین نسل از موارد احتراق خودبخودی انسان هستند، نسل های بعدی توانایی دستکاری شعله ها را حین نگه داشتن فرم انسانی دارند. شینرا کاساکابه، جوانی که توانایی مشتعل کردن ارادی پاهایش دارد و ردپای شیطان نامیده می شود، به جوخه مبارزه با آتش 8 ملحق می شود که از دیگر افراد استفاده کننده از شعله ها تشکیل شده و تلاش می کنند تا هر جهنمی که با آن مواجه می شوند را خاموش کنند. فرق های جهنمی را ساخته، شیرا شروع به پرده برداشتن از حقیقت درباره آتش مرموزی می کند که باعث کشته شدن خانواده اش در 12 سال پیش شده.
داستان بر میگردد به شهر آراریو که سیاه چال نامیده می شد.بل کرانیل ماجراجوی تازه کار وتحسین بر انگیزی است که یک جلسه سرنوشت ساز با یک جنس مخالف دارد.روزی در یکی از ماجراجویی هایش توسط یک حیوان که نیمی گاو ونیم دیگرش انسان است مورد حمله قرار میگیردو به مرز نابودی کشیده میشودولی توسط یک ماجراجویه زن چشم زوارینستین نجات پیدا میکند.که در نگاه اول دلباخته این زن میشود و آروزو دارد به ماجراجویی به سطح اون تبدیل بشه...
۵۰ امین سالگرد پروژه “فردا” (سگ نابکار) (Junk Dog) “JD” در مسابقات بوکس ارتقا یافته زیرزمینی بمنظور زنده ماندن شرکت میکند . امروز او دوباره وارد رینگ میشود اما با شخصی جدید روبه رو میشود. او میخواهد وارد چالشی بشود که همه چیزش را به خطر میندازد.
این یه کمدی اکشن معرکه است، داستان ما با جوانی به اسم سایتاما شروع میشه یک "حد وسط" با یک زندگی ساده، سری کچل، و هیکلی نا میزون !!! ولی اون طوری که شما فکر می کنید اون یه آدم عادی نیست اون یه ابرقهرمانه که وظیفه ی سنگین نجات دنیا را به عنوان بخش سرگرمی و در اوقات فراغت زندگیش به دوش داره و البته تو این سرگرمی با مشکل بزرگی رو به رو شده... هر موجودی در مقابلش قرار می گیره با یک مشت و فقط یک مشت از پا درمیاد و اون داره از این قضیه دیوانه میشه!!! با این وجود تسلیم نمیشه و امیدوار ادامه میده تا بلاخره روزی حریفی پیدا کنه تا اون را به چالش بکشه و تو این راه با قهرمان های دیگه ای آشنا میشه و یه داستان کمدی با کلی حادثه ی غافلگیر کننده رغم می خوره!.....
در سال ۲۱۳۸ میلادی، دورانی که بازیهای واقعیت مجازی بسیار پرطرفدار هستند، یک بازی آنلاین محبوب به نام ایگدراسیل، روزی بدون اعلام قبلی و بیسروصدا خاموش میشود. با این حال، یکی از بازیکنان به نام مومونگا تصمیم میگیرد که از سیستم خارج نشود. در نتیجه، مومونگا به شکل شخصیت اسکلتی خود در بازی، که به عنوان «قویترین جادوگر» شناخته میشود، در میآید. دنیای بازی به تحول خود ادامه میدهد و شخصیتهای غیرقابلبازی (NPCها) شروع به نشان دادن احساسات میکنند. مومونگا، این مرد جوان معمولی که در دنیای واقعی والدین، دوست یا جایگاه اجتماعی خاصی ندارد، اکنون تلاش میکند تا کنترل این دنیای جدیدی که بازی به آن مبدل شده است را به دست بگیرد.
سث جادوگری مشتاق از منطقه تپه پامپو است. مثل همه جادوگرها، او آلوده شده است. یکی از معدود موجوداتی که پس دیدن نمِسیس (موجوداتی که از آسمان سقوط کرده و همه چیز را آلوده و از بین میبرند). با توجه به این که آنها تاثیری روی سث ندارند، او میخواهد شکارچی شده و با نمسیسها بجنگد. ولی این تنها اول ماجراست، سث میخواهد که وارد ماجرایی شود که فراتر از یک شکار ساده هیولاست. او میخواهد ریدینت را پیدا کند، منشا احتمالی نمسیسها. به کمک عدهای دیگر از جادوگرها، او دنیا را به دنبال ریدینت سفر میکند.
ناتسوکی سوبارو ، یک دانش آموز دبیرستانی ساده هست که درون یک جهان متناوب گم شده ، جایی که توسط یک دختر زیبای مو نقره ای نجات داده میشه . اون نزدیک دختر میمونه تا لطفش رو جبران کنه ، ولی سنگینی سرونوشتی که اون دختر به دوش میکشه خیلی سنگین تر از چیزی هست که سوبارو میتونه تصور کنه . دشمنان یکی پس از دیگری حمله میکنن ، و هردوی اونا کشته میشن و بعد اون متوجه میشه که قدرت اینو داره که مرگ رو باز پیچی کنه و به زمانی که تازه به این دنیا اومده برگرده . ولی اون تنها کسی هست که اتفاقاتی که افتاده رو به خاطر میاره .
هر 1000 سال ، شورای خدایان برای تصمیم گیری در مورد سرنوشت بشریت گرد هم می آیند. پس از 7 میلیون سال تاریخ بشر ، خدایان به این تصمیم رسیدند که انسان قابل جبران نیست و باید منقرض شود.
انیمه "هنر شمشیرزنی آنلاین" را می توان سبک متفاوتی از بین انیمه های ژاپنی دانست . در این انیمه زیبا ماجرا در آینده یعنی سال ۲۰۲۲ اتفاق می افتد. سالی که بشر پس از مدت ها تلاش موفق می شود تا تکنولوژی تولید کند که به وسیله آن می تواند انسان ها در دنیای مجازی قرار داده اما تمامی حس های انسان را نیز فعال نگه دارد. در این بین شرکت های بازی سازی به این سیستم روی می آورند و کنسولی با نام Nerve Gear ساخته می شود که در اولین روز شروع به کار آن ۱۰ هزار نفر وارد بازی و به رقابت با یکدیگر می پردازند. در این بین متوجه می شوند که امکان خروج از بازی امکان پذیر نیست و بعد از مدتی یکی از ناظرین بازی به آن ها اطلاع می دهد که در صورت شکست در این بازی، کنسول مغز شما را منفجر و شما را خواهد کشت. تنها راهی که کاربران از این ماجرا نجات پیدا می کنند این است که بازی را تا انتها ادامه و پیروز آن بشوند.
«کارن کوهیروماکی» دختری است که ارتباط خوبی با دنیای اطرافش ندارد و به دلیل قد بسیار بلندی که دارد نتوانسته است دوستانی برای خود بیابد. اما وقتی کارن با دنیای مجازی و بازی آنلاین Gun Gale Online آشنا می شود همه چیز برای او عوض می شود. کارن در آن بازی می تواند به شکل دختری ناز و دوست داشتنی در بیاید و با دیگران تعامل داشته باشد. ولی باید دید کارن می تواند در این دنیای مجازی به اهدافی که داشته است دست پیدا کند یا نه.
بعد از گذشت ۲۰۰۰ سال، ارباب شیطان بیرحم تناسخ پیدا کرده! اما بهنظر میرسه استعدادی برای پرورش کاندیداهای ارباب شیطان شدن ندارد! ارباب شیطان، "آرنوس" خسته از دورهای طولانی از جنگهای بیپایان و داشتن توانایی از بین بردن انسانها، المنتالها و خدایان آرزوی دنیایی صلحآمیز را داشت. پس تصمیم گرفت به آینده تناسخ کند. اما چیزی که در انتظارش بود دنیایی بسیار صلحآمیز بود که در آن نوادگانش بهخاطر کمبود قدرتهای جادویی، ضعیف شده بودند.
ناتانی نائوفومی، اوتاکویی که هیچ ویژگی خاصی نداره در کتابخانه کتابی را پیدا میکند که او را به دنیایی دیگر احضار میکند و به او ماموریت داده میشود که با ملحق شدن به دیگران با امواج فاجعه بجنگد. او با تصوراتی از یک ماجراجویی بزرگ گروه خود را تشکیل میدهد، اما فقط پس از چند روز به او خیانت میشود و همه پول و احترام و مقامش را از دست میدهد. ناتوان از اعتماد دوباره به دیگران، بردهای به نام رافتالیا را به خدمت میگیرد و عازم امواج و دنیا میشود. ولی آیا او واقعا راهی برای تغییر این وضعیت میتواند پیدا کند؟ این داستانیست ماجراجویی فانتزی درباره برخاستن مردی که همه چیزش را از دست داده.
ده سال پیش، گروهی از شوالیه های شیطانی به نام "هفت گناه کبیره" به اشتباه متهم به توطئه برای سرنگونی پادشاهی شدند. شوالیه های مقدس آنها را ریشه کن کردند، اما برخی ادعا می کنند که هنوز زنده هستند. اکنون، شوالیه های مقدس کودتایی را ترتیب داده اند و پادشاه را ترور کرده اند. آنها به حاکمان جدید و مستبد پادشاهی تبدیل شده اند. الیزابت، تنها دختر پادشاه، سفری را برای یافتن هفت گناه کبیره آغاز می کند تا به آنها کمک کند پادشاهی را باز پس گیرد.
یه داستان ترسناک ، جنایی و تاریک که در توکیو رقم میخوره . در شهر توکیو یه قاتل سادیستی و روانی پیدا شده که مردم این شهر رو یکی یکی داره می کشه . همه مردم شهر از این قاتل روانی و سادیستی در وشحت هستن و اون هویت خودش رو با ماسکی که به صورت میزنه تا حالا از همه مخفی نگه داشته . یه پسر دانشجوی معمولی به اسم کانِکی و یه دختر که بیشتر مواقع به اون کافه تریا میاد و مشتاقانه نوشته های اونو میخونه ولی اون شب کانِکی متوجه یه چیزی میشه که سرنوشت اونو برای همیشه توی اون شب عوض میکنه.
داستان در آینده اتفاق میوفته ، زمانی که ناگهان دروازه ای در زمین باز میشه و موجوداتی غول پیکر وارد زمین میشوند . تنها گروهی میتواند جلوی این موجودات رو بگیرد که از تکنولوژی آن موجودات استفاده کند و...
خانواده روکورو یک خاندان جن گیر هستند کسانی که کگاره های شیطانی رو از بین می برند ، ولی اون حاظره خواننده یا فوتبالیست بشه اما جن گیر نباشه ، اما همه چیز برای اون تغییر می کنه زمانی که یک جن گیر قدرتمند به نام بینیو در برابرش ضاهر میشه و روکورو احساس می کنه قلبش پر از آتش رقابت شده تصمیم می گیره از استعداد طبیعی خودش استفاده کنه و اون رو شکست بده ، ولی اوضاع از این هم پیچیده تر میشه وقتی از طرف جامعه جن گیر ها لقب ” ستاره های دوقلوی جنگیری ” رو در یافت می کنند و بهشون گفته میشه برای آزاد کردن قدرت نهایی خودشون و پاک کردن کگاره های شیطانی از سرتاسر جهان باید با هم ازدواج کنند.
در دنیای این انیمه دنیایی دیگر وجود دارد که شیاطین در آن دنیا زندگی میکنند. دنیای انسان ها و شیاطین از یکدیگر جدا هستند ولی به وسیله ی دروازه ای به هم متصلند. هیچ موجودی نمی تواند از دنیایی به دنیای دیگه بره ولی شیاطین به وسیله ی تسخیر اشیاء، انسان ها، و سایر موجودات می توانند به دنیای انسان ها بیاند. هر کدوم از این دنیاها هم اسم خاص خودش رو داره.
ناکاجیما آتسوشی رو از یتیمخونه انداختن بیرون و حالا نه سرپناهی داره، نه چیزی برای خوردن. وقتی کنار رودخونهست و از گرسنگی داره جون میده، یه مردی رو میبینه که یهویی تصمیم گرفته خودشو بکشه و نجاتش میده. این مرد، دازای اوساموئه که با دوستش کونیکیدا توی یه آژانس کارآگاهی عجیب و غریب کار میکنه. اینا قدرتهای خارقالعاده دارن و پروندههایی رو میگیرن که پلیس یا ارتش از پسشون برنمیاد. دارن دنبال یه ببر میگردن که تازه تو این منطقه دیده شده، تقریباً وقتی که آتسوشی پیداش شده. این ببر انگار به آتسوشی ربطی داره و تا پرونده تموم بشه، معلومه که آتسوشی قراره کلی با دازای و بقیه کارآگاهها قاطی بشه!
گوبلینها هیولاهای خطرناکی هستند که اغلب مورد غفلت قرار میگیرند. شکارچی گوبلین، یک ماجراجوی ماهر، زندگی خود را وقف نابودی گوبلینها کرده است. او با کمک یک کشیش جوان، شروع به نابودی گوبلینها در سراسر مرزها میکند.
میدونید، مردم با حق برابر به این دنیا نمیان! میدوریا ایزوکو از وقتی چهار سالش بود مورد آزار و اذیت همکلاسی هایی قرار می گرفت که قدرتهای فوق العاده داشتند. ایزوکو یک مورد نادر بود که بدون هیچ قدرتی به دنیا اومده بود. تمام این اتفاق ها باعث نشد اون از حرکت کردن به سمت چیزی که آرزوش را داشت دست بکشه، تبدیل شدن به یک قهرمان بزرگ دقیقا مثل مردی که همیشه تو زندگی تحسینش می کرد، ممکنه در اوج ناامیدی در اوج گریه و فریاد از نرسیدن... با کمک کسی که همیشه میخواست مثل اون باشه شانسی برای رسیدن به رویاهاش پیداکنه؟
سورا و شیرو، دو خواهر و برادر، تشکیل دهندهی تیم ترسناکترین بازیکنان حرفهای در جهان، بلانک هستند. وقتی موفق میشوند خدا را در یک بازی شطرنج شکست دهند، به یک دنیا فرستاده میشوند که در آن همهی اختلافات با بازی حل میشوند.
پایتخت سلطنتی امپراطوری پارس در هگمتانه قرار دارد، شهری با شکو وجلال و شگفتی ها،که توسط پادشاه ترسناک و شکست ناپذیر آندروگوراس اداره میشود،ارسالان شاهزاده جوان و کنجکاو از پارس با وجود پشتکار بالا بنظر نمیرسد که پادشاه مناسبی مثل پدرش شود،ارسلان در سن 14 سالگی به اولین جنگ زندگی خود میرود و....
در دنیایی که جادو واقعیت دارد، دو خواهر و برادر به نامهای تاتسویا و میوکی شیبا برای تحصیل در دبیرستان جادو ثبت نام میکنند. ورود آنها به دانشکده، آرامش این مکان را برهم میزند.
میسومی ماکوتو، دانشآموز دبیرستانی توسط خداوند تسوکیومی به یک دنیای فانتزی فرا خونده میشه تا به یه قهرمان تبدیل شه. ولی بقیه افراد قدرتمند در اون دنیا از بودنش خوشحال نبودن و به محض اینکه تسوکیومی اعلام کرد ماکوتو خودش باید راهشو تو این دنیا پیدا کنه، اون رو به حاشیه دنیای خودشون روندن. حالا همه چیز به خود ماکوتو بستگی داره تا مسیرش رو تو این دنیا پیدا کنه!
ریماروِ خروشان اسم خزندهای است که توسط ساتو میکامی 37 ساله پس از آنکه به دست یه دزد کشته شد و به دنیایی خیالی رفت تصرف شد. حال که از بند زندگی معمولی و یکنواخت پیشین خود رها شده است، ماجراجویی جدید او به عنوان یه خزنده با قابلیتهایی منحصر به فرد و در دنیایی خیالی شروع میشود.
برای هزاران سال، وایکینگ ها اسم خودشون رو برای قوی ترین و خشن ترین خاندان بودن ثابت کردن. تورفین، پسر یکی از بزرگترین مبارزهای وایکینگ، بچگیش رو توی میدان جنگ گذرونده که اونقدر ماجراجویی و تجربه کسب کنه که بتونه انتقام پدرش که به قتل رسیده بود رو بگیره.
در دوران جنگ و طاعون، دایگو کاگامیتسو، ارباب قلعهای در ژاپن، برای رسیدن به قدرت به شیاطین متوسل شد. او در ازای قدرت، اعضای بدن پسر تازه متولد شدهاش را به شیاطین داد. پسر دایگو، هیاکیمارو، ناقص الخلقه به دنیا آمد و دایگو او را در رودخانه انداخت. شانزده سال بعد، هیاکیمارو، که اکنون یک رونین (ساموراییای است که از خدمت ارباب خود برکنار شده است) بود، با دورورو، یک کودک سرگردان، آشنا شد. دورورو شاهد بود که هیاکیمارو با کمک اندامهای مصنوعی و مهارتهای رزمی خود، یک شیطان را شکست داد. دورورو تصمیم گرفت به هیاکیمارو بپیوندد تا به او در مبارزه با شیاطین کمک کند.
بازگشت شمشیرزن سیاه گاتز. او در حال جستجوی پناهگاه ایست که از دست نیروهای شیطانی در امان باشد... گاتز و کاسکا دربرابر مردی که آنها را قربانی کرد، تنها چیزی که برای گاتز مانده مهارت و قدرت و شمشیر است. گاتز با وجود سرنوشت سیاهی که برای او رقم خورده هنوز ایستادگی می کند و باید برای زندگی خود بجنگد اما مشکلی هست گاتز آنچنان دیوانه وار میجنگد که ممکن است از انسانیت او دیگر چیزی باقی نمانده باشد....داستان انیمه برسک داستانی خشن از فنون شمشیرزنی، ظلم ستم، خون ریزی است همانند داستان های شکسپیر...
هاجیمه ناگومو 17 ساله یک اوتاکوی معمولی است. ولی، زندگی ساده او از شب بیداری و خوابیدن در مدرسه ناگهان زیر و رو می شود، همراه باقی کلاس، به دنیایی فانتزی احضار می شود!همچون قهرمانان با او رفتار می شود و وظیفه نجات بشریت از انقراض به او سپرده می شود. اما چیزی که به نظر آرزی هر اوتکویی است به کابوس هاجیمه بدل می شود. در حالی که سایر همکلاسی ها قدرت های خداگونه ای دریافت کرده اند کار هاجیمه تنها یک مهارت تغییر شکل دارد. باقی همکلاسی ها او را به خاطر ضعف مسخره می کنند و او به زودی خودش ر در ناامیدی می یابد. آیا او می تواند در این دنیای خطرناک پر از هیولاها و شیاطین زنده بماند؟
یک روز ، یک شاهزاده ی ساحره به درون بشکه ای انداخته و بعد تبعید شد . یک روز ، دختری به طور ناگهانی به قتل رسید ، و متهم همچنان آزاد است . و بالاخره یک روز ، جنگی که در آن زمان و مکان در لا به لای جادو و انتقام پیچیده شده است ، شروع شد !عقل و جنون ، منطق و هوش ، اعتماد به نفس و اعتقادات . داستان سوزناک این دنیای نا معقول هم اکنون آغاز می شود . خاندان کوساریبه ، خاندانی از جادوگران و ساحره ها هستند که تحت حفاظت ” درخت آغاز ها ” قرار دارند ، شاهزاده ی آنها ، هاکازه کوساریبه ، قوی ترین ساحره در میان خاندان آنان بود . اما سامون کوساریبه ، یکی از اعضای خاندان آنها به دنبال احیا کردن ” درخت پایان ها ” هستش ، درختی که درست در برابر ” درخت آغاز ها ” قرار داره و قدرت نابودی رو کنترل می کنه . سامون ، هاکازه رو به درون بشکه ای می اندازه و بعد اون رو به جزیره ای دور افتاده تبعید می کنه . از داخل اون جزیره هاکازه ، پیامی رو به درون دریا میندازه ، که توسط ماهیرو فووا برداشته میشه ، پسری جوان که سوگند انتقام از کسی رو خورده که خواهر کوچیکترش رو کشته ، آیکا . ماهیرو به شرط اینکه هاکازه با استفاده از جادوش ، قاتل رو پیدا بکنه ، قبول می کنه که بهش کمک بکنه . ولی زمانی که بهترین دوست ماهیرو و معشوق آیکا از خطر نجات پیدا می کنه ، اون هم به درون این داستان عشق و انتقام کشیده میشه .