یک تکتیرانداز مرموز Shuichi Akai را مورد هدف قرار داده. مردم توکیو را وحشت فرا گرفته. هیچ کس هیچ چیزی درباره این تکتیرانداز مرموز نمی داند. حال آیا Shuichi زنده می ماند؟ ...
در یک ماجراجویی هیجانانگیز، لیتون و لوک با دزدی یک خانه اپرا روبهرو میشوند. سارق نقابدار، همه را مجبور به شرکت در بازیای میکند که برنده آن به زندگی جاودانه میرسد، اما بازندگان جان خود را از دست میدهند.
لوفی و خدمه او به سرزمینی به نام آلاباستر سفر می کنند که توسط یک جنگ داخلی ویران شده است. آنها با یک کاربر قدرتمند میوه شیطانی به نام کروکودایل می جنگند و...
ریو و کائوری به یک پیانیست زن کمک میکنند تا پدر گمشدهاش را پیدا کند. اما در این راه با چالشهای خطرناکی روبرو میشوند که به یک تراشه فوق سری و یک جاسوس مرموز مربوط میشود. آنها باید از نینا در برابر دشمنانش حفاظت کنند و در عین حال از علاقهمندی ریو به او صرف نظر کنند.
سه داستان جداگانه در این سهگانه روایت میشود که هر کدام ماجراهای هیجانانگیز و پرخطری را روایت میکنند. در «هزارتوی هزارتو»، دختری و گربهاش باید از موانع و خطرات دنیای عجیب و غریب هزارتو جان سالم به در ببرند. در «مرد دونده»، مسابقهدهندهای باید در مسابقهای مرگبار با حریفی قدرتمند رقابت کند تا جان خود را نجات دهد. در «اعلامیه لغو ساختوساز»، مردی باید روباتهای کارگری را که از کنترل خارج شدهاند، خاموش کند تا از وقوع یک فاجعه جلوگیری کند.
"وان پیس" داستان یک دزد دریایی به نام "مانکی دی. لوفی" است که به دنبال بزرگترین گنج دنیا، "وان پیس"، است. این گنج توسط "گلد راجر"، پادشاه دزدان دریایی، پنهان شده است. لوفی و خدمهاش در طول سفر خود با چالشها و خطرات زیادی روبرو میشوند، اما آنها مصمم هستند تا به هدف خود برسند.
کودو شینچی یک کارآگاه هفده ساله دبیرستانیه که مردم اونو شرلوک هلمز جدید میدونن. اگر چه اون یک شب بعد از ملاقاتی که با معشوقه ی دوران بچگیش ( ران ) داشت ، شاهد یه معامله غیر قانونی بود . توسط معامله کننده ها گیر افتاد و بیهوش و به او دارویی تززیق دادند که قرار بود اونو بکشتش … اما او بیدار شد و خودش رو یه پسر بچه هفت ساله دید . و برای این که کسی که باهاش این کارو کرده پیدا و دستگیر کنه هویت خودش رو رو مخفی کرد و با ران زندگی خودش رو شروع کرد . پدر ران یک کارآگاه بی عرضه است که توسط شینچی به یک مرد معروف و مشهور تبدیل میشه ولی ...
پس از گذشت زمانی طولانی از جنگی خانمانسوز که نزدیک بود جهان را به کلی از بین ببرد، نوجوانی با نیروهایی خارقالعاده در مقابله با دشمنانی که در پی چیرگی بر بازماندههای تمدن هستند، برای حفاظت از دوستانش میجنگد.
لوگان، یک مرد جهش یافته با قدرت های فوق العاده، از ژاپن دعوت می شود تا به دوست قدیمی خود، یوشیکو، کمک کند تا از ازدواج اجباری مارکو، عشق گمشده لوگان، با یک مرد شرور جلوگیری کند. لوگان و یوشیکو با گروهی از قاتلان و مأموران دولتی روبرو می شوند و باید از همه توان خود برای نجات مارکو استفاده کنند.
سه خواهر به نامهای ری، هیتومی و آی کیسگی، سارقان معروفی به نام «چشم گربه» هستند که برای سرقت آثار هنری پدرشان، که پس از ناپدید شدن مرموز او، به دنبال او هستند. آنها در کافهای به نام «چشم گربه» در مقابل ایستگاه پلیس کار میکنند و دوست پسر هیتومی، توشی، یکی از کارآگاهان مسئول پرونده آنها است.
جو، یک نوجوان یتیم در کوچه های دویا، با دانپی، یک مربی بوکس بی خانمان و الکلی ملاقات می کند. دانپی با دیدن استعداد بوکس جو، تصمیم می گیرد او را آموزش دهد. وقتی جو به خاطر جرائم جزئی به خانه نوجوانان وحشتناک فرستاده می شود، با ریکیشی که رقیب بوکس او می شود ملاقات می کند. دانپی به خانه می آید تا به جو کمک کند تا برای شکست ریکیشی آموزش ببیند. وقتی جو تصمیم می گیرد جدّاً بوکس را دنبال کند، دانپی به خاطر شهرتش به عنوان یک مست نمی تواند مجوز مربیگری دریافت کند.
جیم هاوکینز پسر جوانی است که توسط رویدادهای پیشرونده رهبری می شود تا سفری را برای جستجوی گنج افسانه ای دزد دریایی مخوف، کاپیتان فلینت آغاز کند. در راه آنها به جزیره گنج، جان سیلور، بهترین دوست جیم، فرماندهی کشتی را بر عهده می گیرد و شخصیت واقعی خود را به عنوان دزد دریایی بی رحمی که زمانی دست راست خود فلینت بود، آشکار می کند. جیم که احساس خیانت می کند، اکنون باید با احساسات مختلط خود کنار بیاید و با سیلور روبرو شود که هنوز خود و جیم را دوستان می داند.
دو برادر مادرشان را به دلیل یک بیماری لاعلاج از دست می دهند. آنها با نیروی علم کیمیا، از دانشی ممنوع برای برانگیختن مادرشان استفاده می کنند. اما کار آنها با شکست رو به رو می شود و به عنوان مجازاتی برای استفاده از این گونه کیمیا، برادر بزرگتر، "ادوارد الریک" پای چپش و برادر کوچکتر، "الفونس الریک" تمام بدنش را از دست می دهد. "ادوارد" برای نجات برادرش دست راستش را قربانی می کند و می تواند روح برادرش را به یک زره کامل پیوند بزند و "ادوارد" با کمک یک دوست خانوادگی اعضای بدن فلزی، "اتومیل"، را دریافت می کند تا آنها را جایگزین اعضای از دست رفته اش کند. با این کار او سوگند یاد می کند که به دنبال "اکسیر" بگردد تا خود و برادرش را به بدن های اولشان بازگرداند، حتی اگر این بدین معنا باشد که او یک "کیمیاگر ایالت" شود، یعنی کسی که از کیمیا برای ارتش استفاده می کند.