مهندسان بسیاری از سراسر جهان در تاسیسات دریایی اینترپل "Pacific Buoy" در هاچیجو-جیما، در دریای جنوب ساحل استان توکیو مرکزی، گرد هم میآیند تا شاهد راهاندازی سیستم جدیدی باشند که تمام سیستمهای دوربینهای انتظامی جهان را به هم متصل میکند و امکان تشخیص چهره را در سراسر جهان فراهم میکند...
در يك خانه نقاشي هاي زيادي به حراج گذاشته شده است. يكي از آن ها براي كارشناسان جلب توجه ميكند و پي از بررسي ها مشخص مي شود اين اثر از بمباران آمريكا به ژاپن باقي مانده است...
یک تکتیرانداز مرموز Shuichi Akai را مورد هدف قرار داده. مردم توکیو را وحشت فرا گرفته. هیچ کس هیچ چیزی درباره این تکتیرانداز مرموز نمی داند. حال آیا Shuichi زنده می ماند؟ ...
در کشوری که Vesparand نامیده میشود یک ماده معدنی با خواص فوق العاده کشف میشود که باعث جلب توجه لوپین شده است.در پی مرگ نابهنگام ملکه Sakura و پسرش شاهزاده گیل ،وارث بعدی تاج و تخت شاهزاده خانم میرا است.او به ژاپن سفر می کند و سعی میکند مناسبات تجاری برقرار کند.در طول سفرش با Conan ملاقات میکند و Conan سعی میکند تا اسرار مرگ ملکه و شاهزاده را دریابد.
فیور، دوست قدیمی دوران کودکی مامورو که نمیتوانست روی زمین زنده بماند، با گلهایی که به مامورو قول داده بود برمیگردد. اما، گل شیطانی کیسِنیان بر ذهن ضعیف فیوره غلبه کرده ...
کیدو کایتو نقشه میکشد تا تخممرغ عید جواهرنشان کمیابی را بدزدد. کارآگاه کونان و دوستانش مشتاقاند تا مانع او شوند و رازهای دور این تخممرغ و خانوادهی صاحب آن را فاش کنند...
بزرگترین یاقوت کبود آبی جهان ، "مشت آبی لاپیس" نام گرفته است که اواخر قرن نوزدهم ، در سواحل سنگاپور در یک کشتی دزدان دریایی غرق شده است و حالا یک میلیونر محلی قصد دارد آن را بازیابی کند و هنگامی که آن را در نمایشگاهی در هتل سنگاپور می بیند...
"وان پیس" داستان یک دزد دریایی به نام "مانکی دی. لوفی" است که به دنبال بزرگترین گنج دنیا، "وان پیس"، است. این گنج توسط "گلد راجر"، پادشاه دزدان دریایی، پنهان شده است. لوفی و خدمهاش در طول سفر خود با چالشها و خطرات زیادی روبرو میشوند، اما آنها مصمم هستند تا به هدف خود برسند.
کودو شینچی یک کارآگاه هفده ساله دبیرستانیه که مردم اونو شرلوک هلمز جدید میدونن. اگر چه اون یک شب بعد از ملاقاتی که با معشوقه ی دوران بچگیش ( ران ) داشت ، شاهد یه معامله غیر قانونی بود . توسط معامله کننده ها گیر افتاد و بیهوش و به او دارویی تززیق دادند که قرار بود اونو بکشتش … اما او بیدار شد و خودش رو یه پسر بچه هفت ساله دید . و برای این که کسی که باهاش این کارو کرده پیدا و دستگیر کنه هویت خودش رو رو مخفی کرد و با ران زندگی خودش رو شروع کرد . پدر ران یک کارآگاه بی عرضه است که توسط شینچی به یک مرد معروف و مشهور تبدیل میشه ولی ...
داستان درباره 5 جادوگر است که میخواهند با زنده کردن خدای ویرانی، دنیا را تغییر دهند. رهبر آنها، دارک شنایدر، پس از 15 سال زندانی شدن در بدن یک پسر بچه، آزاد میشود و با 4 جادوگر سابقش که اکنون دشمنانش هستند، مبارزه میکند. او همچنین سعی میکند راه راست را به آنها نشان دهد و از شخصیت بیپروای خود دور شود.
“ميکي کويشيکاوا” يک زندگي عادي داشت – تا وقتي پدر و مادرش به او ميگويند قصد دارند از هم جدا شوند… ابتدا مخالفت ميکند، تا وقتي با “يو ماتسورا”، پسر خوشتيپ زوج ديگري که پدر و مادرش ميخواهند پس از طلاق همسرهايشان را عوض کنند، آشنا ميشوند. حالا که در عمارتي بزرگ با همديگر زندگي ميکنند، “ميکي” و “يو” عاشق همديگر ميشوند. بايد با احساسات خود، کساني که ميخواهند با آنها باشند و هر چيزي که بازي سرنوشت و اقبال بر سر راه آنها ميآورد، کنار بيايند…