فیلم داستان تاجر فروتن لندنی به نام کوان با بازی جکی چان را بازگو می کند. زمانی که تنها کسی که او در زندگی دوست دارد یعنی دختر نوجوانش در عملی تروریستی احمقانه با انگیزه های سیاسی دزدیده می شود، گذشته ای که او برای مدت های طولانی مخفی کرده در یک انتقام گیری جوانه می زند. در جستجوی بی وقفه او برای شناسایی هویت تروریست ها، کوان مجبور به ورود به کشمکشی موش و گربه ای با یک مقام دولتی بریتانیایی (پیرس برسنن) می شود که گذشته اش می تواند سرنخ هایی برای شناسایی قاتل های گریزان داشته باشد.
فیلم خارجی یا بیگانه کمپبل رو به همه پیشنهاد میدم که ببینن بر عکس نظر دوستمون این فیلم، یه تریلر اکشن خوبه که اگه فیلمنامه درست داشت میتونست حتی شاهکار بشه.
اقتباسی از رمان "مرد چینی" هستش و موضوع های زیادی رو سعی کرده بچپونه تو فیلم که پرداختن بهشون کار سختیه و بهتر بود که تنها روی شخصیت کوان تمرکز میکرد و خیلی بهتر بود این اقتباس تبدیل به یه سریال شاهکار میشد.
بازی جکی چان شما رو حیرت زده میکنه و جنبه تراژیک بازیش رو اینجا با قدرتنمایی میبینیم. در همه صحنه ها کنترل کامل روی صورت و بدنش داره و یکی از بهترین بازی های سال 2017 بود و همینطور بازی پیرس برازنان هم در قالب یه سیاستمدار دورو عالی بود.
کارگردانی خوب
فیلمنامه دارای کمی حفره
موسیقی متن کلیف مارتینز فوق العاده زیبا و جدید بود و به ریتم فیلم کمک میکرد.
صحنه های اکشن که بخش بزرگیش زیر نظر خود چان بوده عالیه و سعی شده یه اکشن کلاسیک تحویل بده که خیلی عالی از پسش براومده و در تعجبم خیلی ها معنای اکشن کلاسیکو نمیدونن و با پلان سکانس های اکشن امروزی مقایسش میکنن که کار اشتباهیه پس هر کدوم در نوع خودشون میتونن خوب باشن.
به معنای واقعی کلمه تریلر رو میبینیم و اون حی هیجان توامان با ترس و اضطراب رو تو فیلم حس میکنیم مخصوصا با موسیقی متن زیبای فیلم.
تنها جایی که فیلم ضربه میخوره از فیلمنامه و شخصیت پردازی بده
بهتر بود کمی داستان سیاسی انگلیسی ها و بریتانیایی ها رو کم میکردن و به کوان شخصیت اصلی میپرداختن.
جلوه های ویژه نسبت به بودجه فیلم که فکر کنم 30 میلیون بوده عالیه
فروش فیلم عالی بوده و سه و نیم برابر بودجه برگشته.
توجه داشته باشین که فیلم دو نسخه چینی و امریکایی داره و تدوین و صحنه های اکشن با هم کمی فرق دارن و نسخه چینی چند صحنه اکشن اضافی خوب داره.
در کل این فیلمیه که ارزش یکبار دیدنو قطعا داره مخصوصا بازی حیرت آور جکی چان توی سکانس اتاق دختر یا اشک ریختن جلوی مامورای پلیس.
پیشنهاد میشه و به نظرای افراد خودشاخ بین توجه نکنین...
بازی های فوق العاده و متفاوت جکی چان و پیرس برازنان
جلوه های ویژه خوب نسبت به بودجه پایین فیلم
موسیقی متن فوق العاده کلیف مارتینز که ریتم و ضرباهنگ سریعی به فیلم میده
کارگردانی خوب مارتین کمپبل
صحنه های اکشن خوب به سبک کلاسیک
نقاط ضعف
شخصیت پردازی بد
فوکوس نکردن بر شخصیت اصلی
فیلمنامه دارای کمی نقص
فیلم خارجی یا بیگانه کمپبل رو به همه پیشنهاد میدم که ببینن بر عکس نظر دوستمون این فیلم، یه تریلر اکشن خوبه که اگه فیلمنامه درست داشت میتونست حتی شاهکار بشه.
اقتباسی از رمان "مرد چینی" هستش و موضوع های زیادی رو سعی کرده بچپونه تو فیلم که پرداختن بهشون کار سختیه و بهتر بود که تنها روی شخصیت کوان تمرکز میکرد و خیلی بهتر بود این اقتباس تبدیل به یه سریال شاهکار میشد.
بازی جکی چان شما رو حیرت زده میکنه و جنبه تراژیک بازیش رو اینجا با قدرتنمایی میبینیم. در همه صحنه ها کنترل کامل روی صورت و بدنش داره و یکی از بهترین بازی های سال 2017 بود و همینطور بازی پیرس برازنان هم در قالب یه سیاستمدار دورو عالی بود.
کارگردانی خوب
فیلمنامه دارای کمی حفره
موسیقی متن کلیف مارتینز فوق العاده زیبا و جدید بود و به ریتم فیلم کمک میکرد.
صحنه های اکشن که بخش بزرگیش زیر نظر خود چان بوده عالیه و سعی شده یه اکشن کلاسیک تحویل بده که خیلی عالی از پسش براومده و در تعجبم خیلی ها معنای اکشن کلاسیکو نمیدونن و با پلان سکانس های اکشن امروزی مقایسش میکنن که کار اشتباهیه پس هر کدوم در نوع خودشون میتونن خوب باشن.
به معنای واقعی کلمه تریلر رو میبینیم و اون حی هیجان توامان با ترس و اضطراب رو تو فیلم حس میکنیم مخصوصا با موسیقی متن زیبای فیلم.
تنها جایی که فیلم ضربه میخوره از فیلمنامه و شخصیت پردازی بده
بهتر بود کمی داستان سیاسی انگلیسی ها و بریتانیایی ها رو کم میکردن و به کوان شخصیت اصلی میپرداختن.
جلوه های ویژه نسبت به بودجه فیلم که فکر کنم 30 میلیون بوده عالیه
فروش فیلم عالی بوده و سه و نیم برابر بودجه برگشته.
در کل این فیلمیه که ارزش یکبار دیدنو قطعا داره مخصوصا بازی حیرت آور جکی چان توی سکانس اتاق دختر یا اشک ریختن جلوی مامورای پلیس.
پیشنهاد میشه و به نظرای افراد خودشاخ بین توجه نکنین...
امریکا. در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۸۸، نوجوانی به نام «دانی دارکو» (جیک جیلنهال) یک شب توی خواب راه می افتد و از خانه خارج می شود و با خرگوش غول پیکر و زشت رویی به نام «فرانک» (دووال) ملاقات می کند که به او می گوید دنیا۲۸ روز و ۶ ساعت و ۴۲ دقیقه و ۱۲ ثانیه ی دیگر نابود خواهد شد …
یک آدم کش حرفه ای به نام جان ویک که پس از مرگ همسرش از شغل آدم کشی بیرون آمده است، پس از حمله به منزلش و سرقت ماشین و کشتن سگ خانگی او دوباره دست به اسلحه می برد تا برای انتقامی خونین بپاخیزد، جان ویک در این مسیر با یکی از سردسته های خلافکاران و دوست قدیمی اش به نام مارکوس باید مقابله کند و …
در سال 1982 یک سفینه فضایی غول پیکر، حامل گروهی از موجودات فضایی ملقب به «میگو»، در آفریقای جنوبی ظاهر شد. 28 سال بعد، دیگر از آن خوش آمدگویی ابتدایی انسانها خبری نیست. منطقهای که موجودات فضایی در آن فرود آمدند اکنون به یک منطقه نظامی بنام «ناحیه ۹» تبدیل شده است، جایی که این موجودات در آن حبس شدهاند و در شرایط سختی به سر می برند...
نینا سیرز دختری است که همه دوران کودکی و نوجوانی خود را به فراگیری و تمرین رقص باله گذراندهاست. نینا به عنوان یک بالرین حرفهای و ستاره یک شرکت معتبر، در تلاش برای بهدست آوردن نقش اول باله معروف دریاچه قو اثر چایکوفسکی است. اما مدیر شرکت و طراح رقصهای این باله، که در مورد توانایی نینا برای این بازی در دو نقش قوی سفید و معصوم و قوی سیاه اغواگر، مطمئن نیست، قابلیتهای او را زیر سئوال میبرد.
داستان فیلم درباره شکارچی پوستی به نام "هیو گلس" (لئوناردو دیکاپریو) است که در حین شکار مورد حمله ی یک خرس قهوه ای قرار گرفته و دو مرد که در این شکار همراه او بودند، وسایلش را دزدیده و او را نیمه جان رها می کنند؛ او جان سالم به در میبرد و 350 مایل را در طبیعت وحشی می پیماید تا از کسانی که به او خیانت کرده اند، انتقام بگیرد...
عروس آدم کش به راهش برای انتقام گیری از رئیس سابقش «بیل»، ادامه میدهد. دو عضو باقی مانده از گروهی که چهار سال پیش به او خیانت کردند، هدف های جدید او هستند.
در «اسکای فال» وفاداری جیمز باند به «ام» مورد آزمون قرار میگیرد و این زمانی است که گذشته «ام» فاش می شود و «ام آی ۶» (اداره اطلاعات خارجی بریتانیا) مورد حمله قرار میگیرد. در همین حال ۰۰۷ باید تهدیدها را خنثی کند، بی آنکه برای اش مهم باشد این کار به لحاظ شخصی چقدر برایش هزینه دارد…
جیسون بورن مبتلا به فراموشی شده است و همچنان به دنبال نشانه هایی از گذشته و احتمالاً آینده اش می باشد و به همین دلیل به مسکو، لندن، پاریس و مادرید می رود تا آنچه را که می خواهد، بیابد و این در حالی است که وی تحت تعقیب یک تروریست نیز هست.