داستان سه دوست را دنبال میکند که کشف میکنند با عطسهای ساده میتوانند ۲۰ سال به عقب یا جلو در زمان سفر کنند. اما آیندهای که به آن میرسند به خوبی چیزی نیست که انتظار داشتند و مجبور میشوند مسئولیت نجات جهان را بر عهده بگیرند.
کاترینا و دوستانش با شاهزاده جوانی روبرو میشوند که فقط کاترینا میداند او قهرمانی از یک بازی ویدیویی با آیندهای شوم است. آیا او میتواند او را نجات دهد؟
«دختر سیاه»، زندانی لال و ناشنوا است. نگهبان زندان، دنگ هونگ، «روباه سفید» (زندانی آشنا به زبان اشاره) را برای کمک به اصلاح او به کار میگیرد. پس از آزادی، «دختر سیاه» و «روباه سفید» با هم پول درآورده و بیرون از زندان با دنگ ملاقات میکنند.
ناپدید شدن مرموز دامپزشکی به نام یو نا، که شبانه رخ داده، با قتلهای زنجیرهای مرتبط است که ۲۰ سال پیش توسط فردی موسوم به "شبح پلید" انجام شده بود. سرنخها نشان میدهند که این قاتل بیرحم بار دیگر فعال شده است.
در یک سفر خارجی به ظاهر بیخطر، یک خانواده بزرگ و یک زوج جوان با مشکلات شخصی، ناگهان با خطر یک خودروی فراری روبرو میشوند. این وضعیت، مفاهیمی چون زندگی و مرگ، اعتماد و شک، و صداقت و دروغ را در میان اعضای این خانواده به چالش میکشد.
یه مرد حسابی خودشو به آب و آتیش میزنه تا دختر گمشدهاش رو پیدا کنه، چون یه سری ویدیوی عجیب رازاشو رو کرده. آخرش این تعقیب و گریز به یه برخورد ترسناک با یه آدم مرموز میرسه.
وانگ تیمِی که مادر سرپرست خانوار است، شغلش را از دست میدهد و به جای دیگری نقل مکان میکند. در آنجا با همسایهاش، شائویه، دوست میشود. شائویه در ظاهر فردی شاد و بشاش به نظر میرسد، اما در باطن از افسردگی رنج میبرد. در حالی که تیمِی با مشکلات ناشی از روابطش با همسر سابقش دست و پنجه نرم میکند، دوستی آنها عمیقتر و مستحکمتر میشود.
دختر سختکوشی به نام مَن برای برآورده کردن آرزوی مادرش و خرید خانهای رو به دریا، در مشاغل باربری کارهای سخت انجام میدهد. ورود ناگهانی یک توله سگ ولگرد به زندگیاش، مسیر او را تغییر میدهد.
در دورانی پر از هرج و مرج و راهزن، پنگ یینان و برادرانش توسط زنی مرموز استخدام میشوند تا عروسی را از یک گروه راهزن بیرحم بربایند. در این ماموریت، پنگ متوجه حضور قاتل خانوادهاش در میان راهزنان میشود و برای انتقامگیری، حملهای خونین را آغاز میکند تا او و دار و دستهاش را نابود سازد.
مسابقهای مرگبار با نام "پنج زهر مرگبار" تنها به یک شرکتکننده اجازه میدهد تا از آن جان سالم به در ببرد و فرد پیروز، کوهی از طلا را به عنوان جایزه دریافت خواهد کرد. شمشیرزنی به نام لین، یون و گروهش در مراحلی که نمایانگر پیچیدگیهای گوناگون طبیعت بشری همچون طمع، خشم، تکبر، سوءظن و وهم هستند، به مبارزه میپردازند.
زنگ میائو ژو، رهبر انجمن مبارزه با کلاهبرداری، پس از حل یک پرونده بزرگ، از توطئهای عظیمتر آگاه شده و تیمش را برای نفوذ به شبکه پولشویی تانگ گنگ به عنوان سخنگو و جمعآوری مدارک جرم میفرستد. اما ترفیع آرو توسط تانگ گنگ و کشف دست پنهان قدرتمندتری در پشت پرده، منجر به شکاف در انجمن و کشف پرونده قتل ۲۰ سال پیش در چین میشود که ارتباطی پیچیده با کلاهبرداریهای فعلی دارد و انجمن را در معرض خطرات بیشتری قرار میدهد.
شیائو بای پس از 500 سال بالاخره شو شیان، تناسخ آه خوان را پیدا کرد. آن دو بر روی پل شکسته با هم ملاقات کردند. شیائو بای و خواهرش در خیابانها و کوچهها پنهان شدند و با او و برادر شوهرش لی گونگ فو، زندگی پر جنب و جوشی را در دنیای انسانها آغاز کردند.
در نبرد مویه، جیانگ زیا سپاهیان خود را هدایت کرد و موفق شد از تنگه دفاعی عبور کند. شن گونگبائو و تونگتیان جیائوزهو با ادغام نیروهایشان، آرایش کشتار ایزدی را به وجود آوردند تا سلسله ژو و خدایانی را که با آنها مخالف بودند، از میان بردارند. یانگ جیان، نژا و دیگران نهایت کوشش خود را برای دفاع در برابر آنان به کار بستند و در نهایت شن گونگبائو را شکست دادند.
در سال 2008، در آخرین ماه تابستان قبل از شروع دبیرستان، یک پسر تایوانی-آمریکایی ۱۳ ساله و تاثیرپذیر، چیزهایی را یاد میگیرد که خانوادهاش نمیتوانند به او بیاموزند: اسکیتسواری، دلبستن و دوست داشتن مادرش.
مایکل، که به شاهزاده مواد مخدر شهرت دارد، و فردی به نام عقرب، در حال غصب کردن مناطق تحت نفوذ خلافکارهای قدیمی هستند. در این میان، آشفتگی و کشمکش بین این گروههای تبهکار، سه فرد گمنام را که برای بقا دست و پنجه نرم میکنند، درگیر خود میسازد. با گذر زمان و تغییر نسلها، هرگز نمیتوان پیشبینی کرد که چه کسی قربانی واقعیتهای تلخ این دنیای جنایتکارانه خواهد شد.
لیو یانگ، تنها زن آسیایی در یک کنفرانس امنیتی بینالمللی، با تبعیض و حملهی تروریستی روبرو میشود، اما با شجاعت مهاجمان را شکست داده و از بحران جلوگیری میکند.
در سال 1900، قتل یک زن سفیدپوست در محله چینیهای سان فرانسیسکو و متهم شدن یک مرد چینی به این جنایت، جامعه را تکان داد و منجر به درخواستهای عمومی برای بستن این محله شد.
مردی به نام یو لیانگ شنگ در جستجوی خواهر ربوده شدهاش در سیچوان با زنی به نام گو شیائومان روبرو میشود. در این مسیر، گروههایی با اهداف پنهان دست به اقدامات گمراهکننده میزنند و در یک عملیات نجات خطرناک که در میان توطئهها جریان دارد، تشخیص هویتها دشوار میشود و سرنوشت نهایی نامعلوم میماند.