یک دانشجوی خجالتی سعی دارد به خانوادهاش در اوهایو برسد، یک مرد خشن عشق اسلحه بدنبال آخرین توئینکی می گردد، و دو خواهر در تلاشند تا به یک شهر بازی برسند. همه آنها در حالی مسیرشان را می پیمایند که کل امریکا از زامبیها پر شده است...
شان 29 سال دارد و یک زندگی کسل کننده را ازسرمی گذراند. لیز، نامزدش وی را ترک کرده و مادرش با مردی ازدواج کرده که وی او را دوست ندارد. او با اد، دوست وفادارش زندگی می کند. شان می خواهد زندگیش را درست کند تا لیز را بازگرداند. ناگهان مردگان از گور برمی خیزند و مثل زامبیها شروع می کنند به آدم خواری. شان با کمک اد برای نجات مادرش و لیز می شتابد.
یک سلاح بیولوژیکی آزمایشی منتشر میشود که هزاران نفر را به موجوداتی شبیه زامبی تبدیل میکند. حالا یک گروه از بازماندگان باید برای متوقف کردن این موجودات و کسانی که پشت انتشار این سلاح بودند، تلاش کنند.
عتیقه فروشی چینی جانور کوچک و عجیبی به نام «موگ وای» را به پسر بچه ی نوجوانی (گالیگان) می فروشد، با این شرط که دور از نور شدید و آب نگه دارند و هرگز پس از نیمه شب به آن غذا ندهند. «موگ وای» آرام و دوست داشتنی است، تا این که به طور تصادفی کمی آب رویش ریخته می شود و پنج جانور مشابه – ولی کمی شیطان – از آن به وجود می آیند…….
در آیندهای نه چندان دور، گری تریس به لطف بخشندگی و سخاوت نابغه فناوری و تراشهای کامپیوتری، نه تنها قادر است بار دیگر راه برود بلکه یک ماشین کشتار توقف ناپذیر تبدیل میشود و فرصت آن را خواهد داشت تا انتقام بگیرد ...
مارگو و تایلر، یک زوج جوان به جزیرهای دورافتاده سفر میکنند تا در یک رستوران منحصر به فرد غذا بخورند، جایی که سرآشپز اسلوویک یک منوی مجلل را با شگفتیهای تکاندهنده آماده کردهاست...