ايالت نوادا ، سال 1885 . گروهى متشكل از 28 شهروندن « محترم » شهرى كوچك به سركردگى يك افسر سابق ساديست و زنى سنگدل ، سه مرد بىگناه ( كويين ، فورد و اندروز ) را به اتهام قتل و سرقت اسب ، به دار مىآويزند اما پس از مرگ بىگناهى آنان آشكار مىشود...
وایومینگ، سال 1880٫ گاوچران مستی، خیابان گردی را زخمی می کند. «داگت» (هاکمن)، کلانتر مستبد شهر، گاوچران و دوستش را بدون مجازات رها می کند. زن و چند تن از همکارانش هزار دلار جمع می کنند تا به عنوان جایزه به کسانی بدهند که بتوانند آن دو را مجازات کنند. «اسکوفیلد کید» جوان (وولوت) نیز سراغ «ویلیام مانی» (ایست وود)، خلافکار سابق می رود تا بتواند با کمک هم جایزه را به دست بیاورند …
کوین کاستنر در نقش یک سرباز آمریکایی بعد از شرکت در جنگ و نشان دادن شجاعت خود جایی را برای سکونت دور از مردم انتخاب میکند، به مرور زمان با سرخپوستها ارتباط برقرار میکند و عامل این ارتباط هم زنی سفیدپوست است که چند سرخ پوست خشن در زمان کودکی پدر و مادرش را به قتل رساندند و حال وضعیت روانی مناسبی ندارد...
یک پدر تنها به همراه برادر بزرگترش تصمیم می گیرند تا به یک بانک دستبرد بزنند و با پولی که از آنجا می دزدند، مزرعه خانوادگیشان در تگزاس را نگه دارند و بدهی های خود را پرداخت کنند. اما در همین حین دو رنجر تگزاسی نیز به دنبال گرفتن این دو برادر هستند...
در دهه ۱۹۲۰ میلادی، در ایالت اکلاهمای آمریکا، در زمینهای قبیله اوساژ نفت کشف شد. این کشف باعث ثروتمند شدن بسیاری از اعضای این قبیله بومی شد. اما مدتی بعد، قتلهای سریالی اعضای قبیله اوساژ آغاز شد. تا اینکه FBI برای حل این معما وارد عمل شد.
«ویلیام بلیک» (دپ) در دفاع از خود مردی را می کشد و با سرخ پوستی به نام «نوبادی» (فارمر) آشنا می شود که او را به جای «ویلیام بلیک» شاعر انگلیسی می گیرد. «بلیک» فکر می کند سرخ پوست می تواند در سفر طولانی اش به دنیای ارواح، راهنمای او باشد...
سرخ پوستان كومانچى حمله ور مى شوند و بيشتر اعضاى خانواده ى « آرون ادواردز » ( كوى ) را به قتل مى رسانند . پس از چندى « ايتان ادواردز » ( وين ) به اتفاق « مارتين پولى » ( هانتر ) ، پسر جوانى كه « ايتان » سالها پيش از چنگ سرخپوستها نجات داده ، سرسختانه به جست و جو براى يافتن دختر كوچكتر خانواده « دبى » ، ادامه مى دهند.