خلاصه داستان :جک گرام استاد دانشگاه و روانشناس موفق پلیس سیاتل است که بر اساس شواهد یافته شده توسط او قاتلی سریال به نام جان فورستر حکم اعدام دریافت کرده است. جان فورستر در مصاحبهای با یکی از شبکههای تلویزیونی، جک را به دستکاری در شواهد و ترغیب خواهر یکی از مقتولین به شهادت علیه او متهم می کند. صبح روزی که باید فورستر اعدام شود، جک زمانی که به دفتر کار خود می رسد خبردار می شود یکی از بیمارانش شب گذشته به قتل رسیده است. پلیس بر اساس شواهدی که یافته ابتدا ظن بیگناهی فورستر را به میان میکشد، چون قتل بسیار شبیه به قتلهای پیشین است که فورستر متهم به انجام آنهاست. اما جک این فرضیه را رد میکند و فرضیه وجود یک مقلد را پیش میکشد. جک در راه دانشگاه تلفنی از فردي ناشناس دریافت می کند که به او می گوید 88 دقیقه بیشتر از زندگیش باقی نمانده است. این 88 دقیقه برای جک تداعیکننده حادثهای بسیار تلخ در گذشته است. حادثهای که هیچ کس از آن خبر ندارد. در کلاس تهدیدهای تلفنی دیگری دریافت می کند و هنگام خروج دوستش کاراگاه فرانک پارکس به سراغش آمده و او را متهم به قتل بیمارش و قتلهای دیگری که در این فاصله رخ داده میکند. جک از او می خواهد تا دقایق باقی مانده از 88 دقیقه معهود را به وی فرصت بدهد تا قاتل اصلی را بیابد. فرانک می پذیرد، اما جک خود را با زنجیرهای از توطئهگران رو به رو میبيند...
يادداشت فيلم:اين فيلم اولين بار در تاريخ 18/4/2008 اكران شد و محصول شركت سوني ميباشد. اين فيلم نسبتاً پرگفتگو، هيجانانگيز و معماگونه است و آل پاچينو هنرمند توانمند سينما در آن نقشي محوري بازي ميكند. او كه در نقش يك پليس و استاد روانشناسي در دانشكده پليس به ايفاي نقش ميپردازد، به يك دوئل معمايي دعوت ميشود تا در اين مدت كم، طرف مقابل را پيدا كند و جان خود را نجات دهد. ناگهان دنياي اطراف او عوض ميشود. هر كسي كه با او ارتباط دارد اكنون يك مضنون است در حاليكه ثانيهها ميگذرند و او در حال كار بر روي پرونده يك قاتل سريالي است كه مرتب به تعداد قربانيانش اضافه ميشود...جاناتان مايکل آونت متولد ١٩٤٩ بروکلين از تهيهکنندگان و کارگردانهاي موفق هاليوودي است که در ساختن تريلرهاي جنايي تبحر دارد. يکي از آن کارکشتههاي مورد اعتماد که ميشود سکان هدايت يک پروژه ٣٠ ميليون دلاري را با خيال راحت به او سپرد. کسي که با فيلم «گوجه فرنگيهاي سبز سرخ شده» در ١٩٩١ وارد سينما شد و شهرتي معقول با همين اولين کار خود به هم زد. اين شهرت در نيمه دوم دهه ١٩٩٠ با «از نزديک و شخصي» و سپس «توطئه سرخ/توطئه چيني» به اوج رسيد. اما در قرن جديد بنا به دلايلي نامعلوم آونت خود را بيشتر درگير پروژههاي تلويزيوني مانند قيام[٢٠٠١] و محکوميت[٢٠٠٥] يا مرد دقيقه شصت[٢٠٠٦] کرد و ٨٨ دقيقه اولين فيلم سينمايي او بعد از يک دهه است. با ديدگاهي نهچندان سختگيرانه بايد گفت كه جان آونت (Jon Avnet) در اين فيلم توانسته بدون جاذبههاي كاذب اكشن همراه با جلوههاي ويژه فراوان كه امروزه در فيلمهاي هاليودي بسيار مشاهده ميشود، مخاطب را پاي فيلم خود ميخكوب كند و در اين راه نسبتاً خوب عمل كرده است. البته در اين فيلم به اندازه كافي صحنههاي خشن مانند تيراندازي، پرت شدن از بلندي، خون، افراد شكنجه شده و ...ديده مي شود. جالب است بدانيد در يك نظرسنجي مشخص شد جوانان و نوجوانان بيش از ديگران از اين فيلم استقبال كردهاند.در اين فيلم ناپايداري موفقيت و شهرت به تصوير كشيده ميشود. جك گرام كه يك پليس سرشناس است و همه او را قهرماني ميدانند كه زيركترين جنايتكاران از دست او نميتوانند فرار كنند به ناگهان در شرايطي قرار ميگيرد كه نه تنها خود متهم به قتل و روابط نامشروع ميشود بلكه تهديد به مرگ هم ميشود. شايد بتوان جك را نسخه آمريكايي شرلوك هلمز دانست با اين تفاوت كه مانند اكثر فيلمهاي آمريكايي جك به جاي اينكه يك كارگاه خصوصي نابغه باشد يك پليس نابغه است و البته تحصيل كردهتر و كمي بيبند و بارتر از هلمز. به هر حال ديدن اين فيلم خالي از لطف نيست.
«مت مرداك» فردی نابینا است که سالها قبل زمانیکه سعی می کرده جان یک پیرمرد را از تصادف با یک کامیون نجات دهد این اتفاق برای او افتاده است. پرتوهای رادیو اکتیو منشتر شده از مواد شیمیایی داخل کامیون باعث این امر شده اما در عوض مت تواناییهای ویژه ای پیدا کرده است. اکنون او بعنوان یک مشاور حقوقی در نیویورک زندگی می کند. اما زمانیکه پدرش به قتل می رسد، او از قدرت و تواناییهایش برای مبارزه با تبهکاران استفاده می کند بنابراین در روز او از بیگناهان دفاع می کند و در شب تبه کاران را مجازات می نماید.
آرتور فلک، که در حرفه کمدی توفیقی نیافته بود، در بیمارستان روانی آرکهم به سر میبرد. در آنجا با زنی به نام هارلی کویین که عشق زندگی او میشود، ملاقات میکند. فلک پس از آزادی از بیمارستان، به همراه هارلی، سفری عاشقانه اما پرماجرا و در نهایت ناگوار را آغاز میکنند.
داستان فیلم London Has Fallen در باره ی روزی است که تمام رهبران برای خاکسپاری نخست وزیر انگلستان در لندن جمع شدند و موقعیت خوبی برای ترور کردن آن هاست …
4 دختر دانشجو پس از سرقت از یک رستوران برای رفع نیاز های خود حال تصمیم گرفته اند به سفری برای تعطیلات بروند و با اینکار وارد گروهی از باندهای مواد مخدر و ....
مکس پین (مامور DEA) که خانواده اش در پی توطئه ای به قتل رسیده اند با همکاری یک آدمکش به نام مونا ساکس (با بازی میلا کونیس) که خواهان گرفتن انتقام مرگ خواهرش است قصد دارند مجموعه ای از جنایت ها که در نیویورک اتفاق افتاده را کشف کنند ...
«جولین» یک قاچاقچی مواد مخدر در بانگکوک است. وضعیت زندگی او زمانی پیچیده می شود که مادرش از او می خواهد که قاتل برادرش را هرطور شده پیدا کند و او را به سزای عملش برساند...
«کليولند هيپ» (جياماتي) سرايدار / تعميرکار مجتمع آپارتماني «کاو» است که مثل سايه مي رود و مي آيد و کارهايش را بي سروصدا انجام مي دهد. اما در شبي سرنوشت ساز، «کليولند» به وجود يک نفر ديگر پي مي برد که در آن مجتمع ساختماني محقر پنهان شده: زن جوان مرموزي به نام «استوري» (هوارد) که در کانال هاي زير استخر مجتمع زندگي مي کرده است...