در سال 1978، در شهر بوستون گروهی از باند های قاچاق اسلحه تصمیم می گیرند با یکدیگر شراکتی بزرگ انجام دهند تا هریک از آنها در این معامله سود ببرند.آانها اسلحه های زیادی را در یک انبار مخفی جاسازی میکنند تا بعدا با قاچاق کردن شان، بتوانند پول هنگفتی را وارد جیبشان بکنند. ولی اختلافاتی که بین آنها به وجود می آید و ...
فیلم دوبله فارسی کامل و بدون حذفیات«شلیک آزاد»
دوبله شده توسط موسسه داخلی معتبر و حرفه ای
گویندگان: اشکان صادقی، میثم نیکنام، علی باقرلی، تکتم چوبدار و ...
نسخه هایی که با این نماد
CC
نشان داده شدهاند شامل زیرنویس چسبیده فارسی هستند که در زمان پخش قابل فعال سازی
هستند.
کیفیت:
BluRay 1080p
حجم :
1.35 گیگابایت
انکودر:
NightMovie CC
اعضای ارتش جمهوری خواه ایرلند شامل کریس (کیلیان مورفی) و فرانک (مایکل اسمایلی) برای تهیه ی اسلحه وارد بوستون می شوند. آنها به همراه واسطه خود جاستین (بری لارسون) و همکارانشان برنی (انزو سایلنتی) و استیوو (سم رایلی) در یک انبار متروکه با فردی به نام اُرد (آرمی همر) ملاقات می کنند. ارد نیز فرانک و کریس را با فروشنده ی سلاح های ارتش به نام ورنون (شارلتو کوپلی) آشنا می کند. کریس زمانی که متوجه می شود ورنون تفنگ های اشتباهی را به آنها فروخته است، نا امید می شود، اما بر خلاف تمایلش در صدد مدیریت این اتفاق بر می آید.
تنش بین این دو دسته زمانی بیشتر می شود که استیوو، هم دست ورنون یعنی هری (جک رینور) را شناسایی می کند، فردی که شب گذشته به آنها حمله کرده است. این اتفاقات و تضادها تا جایی پیش می رود که تهدیدی جدی برای عملیات این گروه محسوب می شود. کنترل این شرایط کاملا از دست فرانک و ورنون خارج شده است، تا اینکه در یک شب و در طی اتفاقی دو طرف به همکاری مجدد با یکدیگر و ادامه معامله امیدوار می شوند.
کارگردان فیلم Free Fire (شلیک آزاد) بن ویتلی می باشد، این فیلم او که در جشنواره ی SXSW به نمایش در آمده است و شباهت زیادی به فیلم Reservoir Dogs به کارگردانی کوانتین ترنتینو دارد، با ضعف های زیادی مواجه بوده است و بر خلاف وعده های سازنده ی آن، عنوان چندان معتبری از کار در نیامده است. لحظاتی در فیلم وجود دارند که آن را جذاب و امیدوار کننده نشان می دهند، اما متاسفانه این روند در کل فیلم حفظ نشده است و بر خلاف عملکرد خوب بازیگران، داستان بسیار ضعیف، تاثیر بسیار منفی در فیلم شلیک آزاد داشته است.
فیلمنامه ی این کار که توسط ویتلی و امی جامپ نوشته شده است، بزرگترین نقطه ضعف فیلم می باشد و تاثیر منفی آن به حدی زیاد است که حتی ارزش دیدن را نیز از فیلم سلب می کند. مطمئنا وقتی فیلمنامه ی یک کار در سطحی ضعیف باشد، عملکرد بازیگران هر قدر هم که خوب باشد نمی تواند کاملا نجات دهنده ی آن فیلم باشد، اتفاقی که دقیقا برای فیلم شلیک آزاد رخ داده است و نگاه سطحی و روایت نه چندای عمیق آن برای کاراکترهای خود در سرتاسر آن به چشم می خورد.
بخش زیادی از ۹۰ دقیقه ی فیلم به صحنه های مختلف شلیک و تیر اندازی می پردازد و این باعث می شود اکثر این صحنه ها با دوربین های دستی فیلمبرداری شوند. صحنه هایی که ویتلی به سختی از پس ترکیب کردن آنها برآمده است و تکنیک های استفاده شده توسط او باعث شده است تا مخاطب به خوبی نتواند با صحنه های اکشن فیلم ارتباط برقرار کند. ویتلی همچنین در تلاش بوده است تا تصویربرداری جذابی در فیلم خود داشته باشد، اما متاسفانه در کنار ضعف فیلمنامه ی کار، باید تصویر برداری ضعیف را نیز از دیگر ضعف های آن دانست. در فیلم شلیک آزادِ ویتلی صحنه های اکشنی وجود دارند که دقیقه به دقیقه می توانند جذاب باشد، اما باز هم با تاسف این صحنه ها لحظه به لحظه بی تاثیر و ملال آور می باشند.
بازیگران فیلم تمام تلاش خود را برای بهبود وضعیت آن انجام داده اند و نمی توان خرده ای به آنها گرفت. اگر چه نقش چندان خاطره انگیزی در فیلم وجود ندارد، اما بازی شارلتو کوپلی، کیلیان مورفی و آرمی همر در فیلم جلب توجه می کند. واقعا باید از تلاش بازیگران شلیک آزاد برای جبران ضعف های این فیلم تشکر کرد، در راس آنها نیز می توان عملکرد قابل قبول بازیگر بسیار مستعد و برنده ی جایزه ی اسکار بری لارسون را نام برد. اگرچه او فضای بیشتری برای معرفی شخصیتش در فیلم نیاز داشته است، اما در حد نود دقیقه ی شلیک آزاد به خوبی از پس نقش خود برآمده است.
ویتلی می توانست با مقداری توجه بیشتر به فیلمنامه، قسمت عمده ای از ضعف های آن را پوشش دهد و یا حتی بدون در نظر گرفتن داستان می توانست برای جذاب تر شدن بیشتر فیلمش از تصویرسازی های بهتری کمک بگیرد که هیچکدام از این کنترل ها در فیلم او انجام نشده است و شلیک آزاد را به یک عنوان اکشن خشک و بی روح بدل کرده است.
در مورد ضعف های فیلم که توضیحات لازم داده شد، پس به عنوان سخن پایانی می توان گفت که اگر به دنبال تماشای یک فیلم اکشن لذت بخش هستید، یا منتظر یک فیلم جدید باشید و یا اینکه به تماشای یک فیلم اکشن قدیمی تر بپردازید، احتمالا حتی دیدن دوباره ی یک فیلم اکشن عالی بهتر از دیدن و صرف زمان یک ساعت و نیمه برای این فیلم است.
«شلیک آزاد» از همان لحظهی اول که ماشهی اسلحهها کشیده میشود با نمایش کشت و کشتار در تنها یک لوکیشن، عدم ماندگاری خود را ثابت میکند آن هم با وجود ساختهی تارانتینو که قبلا در این زمینه اجرا شده. «بن ویتلی» انگلیسی که حس تیزبینی خود را در آثار قبلیش همچون فهرست کشتار و زمینی در انگلستان نمایان کرده، در این فیلم داستان خود را به انبار متروکهای کشانده که در آن دو گروه جنایتکار بددهن و ملبس به لباسهای مبدل به معاملهی اسلحه میپردازند؛ معاملهای که به طرز وحشیانهای به حاشیه کشانده میشود. بازیگران در این انبار متروکه پشت تختهپارهها پناه گرفته و به هر سو که در توان دارند شلیک میکنند. مسلما تحمل این حجم از توهین و خونریزی در یک فیلم سینمایی کار هر کسی نیست. حتی عشق تفنگ و اسلحه به دستان حرفهای نیز در تعجب خواهند بود که چگونه میشود به مدت 90 دقیقه یک عده ابله را تحمل کرد که یکدیگر را هدف شلیک دیگری میکنند. اما اگر تنها هدف فیلم را همین عنوان کرد، باید گفت که آن را با اعتماد به نفس پیش میبرد و از این منظر به فیلم سگهای انباری نزدیک است که به خوبی برههای از زندگی بزهکارانی را نشان میدهد که انگشتانشان به شلیک و زبانشان به وراجی عادت گرفته.
«شلیک آزاد» تقریبا در یک ساختمان و در زمانی نزدیک به زمان داستان سپری شده که گروه بازیگری پرحرف خود را در اواخر دههی 70 در بوستون گرد هم آورده. برههای از زمان که دست کارگردان را برای انتخاب شیوهی روایت باز گذاشته (تلفن همراهی در کار نیست!) و البته تا دلتان بخواهد طبق شیوهی پوشش آن دوران سبیل، برگردان یقه و آسترهای محافظ شانه میبینید. دو سرباز ارتش جمهوریخواه ایرلند (کیلین مورفی و مایکل اسمایلی) برای خرید تعدادی سلاح نیمهاتوماتیک به ملاقات قاچاقچی اسلحه (شارلتو کوپلی) اهل آفریقای جنوبی رفتهاند. ملاقاتی که توسط یک زن دلال تاجر (بری لارسون) و همراه زیرکش (آرمی همر) تدارک دیده شده. البته هر دو طرف نیروی پشتیبانی همراه خود آوردهاند و طولی نمیکشد که این موقعیتِ رقابتی پراضطراب، به خشونت کشیده شود. این انبار متروکه خیلی سریع رنگ نمایشگاه تیراندازی به خود میگیرد.
ویتلی کارگردان، که با کارنامهای متنوع اولین تجربهاش در این ژانر را پشت سر گذاشته تمام تلاش خود را برای حفظ این بینظمی و روند رو به جلوی داستان انجام داده. ولی او که «جان وو» نیست! «شلیک آزاد» بیشتر به یک مسابقهی درهم برهم پینتبال شباهت دارد تا سمفونی منظم و دقیقی از گلوله. ضمنا تماشاگر با بیدقتیِ این بیمغزهای مسلح که حتی نمیتوانند به خاطر بیاورند چه کسی به آنها شلیک کرده گیج هم میشود. کاراکترها با هر شلیک، کلی گوشه و کنایه هم به همدیگر میزنند. فیلمی که در آن هرکسی از راه میرسد گلوله در میکند و در حال خزیدن روی زمین غر میزند! بخشی از انرژی فیلم را میتوان به علت حضور «مارتین اسکورسیزی»، یکی از پدرخواندههای زندهی سینمای جنایی، در مقام تهیهکننده اجرایی عنوان کرد. گروه قوی بازیگری فیلم را شارلوت کوپلیِ در این فیلم به شدت خندهدار، آرمی همر خونسرد و طعنهآمیز و لشکری از بازیگران چرت و پرت گو مثل «بابو سیزی»، «نوآه تیلور»، «سم رایلی» در نقش معتادی دمدمیمزاج و «جک رینور» که در خیابان آواز درخشید، تشکیل دادهاند. بازیگرانی که به خوبی به روح کمدی سیاه رسوخ کردهاند.
«شلیک آزاد» را میتوان هجویهای بر فرهنگ رو به رشد و خطرناک استفاده از سلاح نامید؛ هجویهای بر آدمبزرگهایی در باطن کوچک، که به دود اسلحهی خود افتخار میکنند. ویتلی مسیر موضوع را طبق خواسته و هدف خود پیش برده؛ فرصتی برای تکهتکهشدن گوشت و پوست بازیگران حرفهای و سیراب کردن عطش خود نسبت به مسائل جنایی. موسیقی متن فیلم شامل قطعات درخشش آفتاب روی شانههای من و از میان جنگل عبور کُن میباشد. فیلم قبلی کارگردان و نویسندهی این فیلم، به نام برج که اقتباسی از رمان «جی. جی. بالارد» بود جاهطلبی و هدف او را مشخص کرد به نحوی که در آن فیلم نیز در حال ایجاد بستری برای کشتاری هرج و مرجآمیز بود که در «شلیک آزاد» به هدف خود رسید. البته اثر اخیرش در مقایسه با تکنیکهای گیج کنندهی فیلم برج حرفی برای گفتن ندارد. میتوان گفت «شلیک آزاد» که گاها نکات بامزهای دارد، در مقایسه با اثر قبلیش یک پسرفت محسوب شده؛ مثل کلیپی کوتاه که خیلی سریع از ذهن مخاطب فراموش میشود. یک «گای ریچی» داریم. لزومی به ظهور گای ریچی دیگری نیست!
جان و جین اسمیت از دور به نظر می رسد که زندگی آرام و حتی یکنواختی هم چون زن و شوهرهای عادی دارند. اما شغل اصلی هر دو آدم کشی در دو گروه رقیب است، آنها از شغل یکدیگر اطلاع ندارند تا این که یک روز برای کشتن همدیگر اجیر می شوند. حال زمان افشای اسرار است و زن و شوهر رو در روی یکدیگر قرار میگیرند...
لوسی دختری است که در تایپی ( تایوان) زندگی می کند و شغلش مصرف مواد مخدر است. او ناخواسته موادی را وارد سیستم بدنش می کند که او را به یک فرا انسان تغییر می دهد. او دید چشمی قوی به دست می آورد و قادر می شود با ذهنش اجسام را حرکت دهد و دردی هم حس نمی کند...
وسلی گیبسون مرد جوان تنهایی است که در محل کارش نیز شرایط خوبی ندارد و رئیسش او را تحت فشار قرار داده است ، دوست دخترش نیز به او کم محلی می کند و در کل زندگی اش خسته کننده شده است . در ادامه او در یک درگیری تیر اندازی در یک فروشگاه با زنی جذاب و خشن به اسم فاکس آشنا می شود و این اتفاق زندگی او را تغییر می دهد .
یک پیغام رمزگذاری شده از گذشته ی باند، به وی سرنخی از گروه تروریستی مخوفی به نام SPECTRE میدهد. باند به دنبال کشف و نابودی این گروه رفته و در این حال نیز مشکلات سیاسی زیادی برای زنده و فعال نگه داشتن سرویس مخفی انگلستان دارد...
در آینده نه چندان دور، میزان کامل عمر طبیعی یک انسان به ۲۵ سال رسیده است و امکان زندگی بیشتر از این مدت زمان وجود ندارد. اما در شرایطی است که اگر فرد بسیار ثروتمند باشد می تواند با مهندسی ژنتیک، میزان طول عمر خود را تا بینهایت افزایش دهد. اما برای افراد فقیر دو گزینه بیشتر وجود ندارد، یا هرطور شده پول لازم جهت خرید طول عمر را تهیه کند یا اینکه صبر کند تا در ۲۵ سالگی از بین برود. اما در یک شب جوانی فقیر به نام «ویل سالاس» به شکل اتفاقی با مردی روبرو می شود که عمری بسیار طولانی دارد و بعد از دریافت این عمر از او، قصد دارد تا شرایط زندگی اش را تغییر دهد. اما پلیس فکر می کند که این میزان طول عمر با دزدی بدست آمده و ...
ایالات متحده با کمک کشور های دیگر گروهی از یاغی های حرفه ای و آموزش دیده را جمع آوری میکند تا برای ترور یک دیکتاتور به آمریکای جنوبی بروند. اما این گروه در حین این ماموریت مجبور می شوند نه تنها با دیکتاتور بلکه با دولت نیز...
«استنلی ایپ کیس» (جیم کری)، صندوق دار بی دست و پای بانک، تصادفا به ماسکی دست پیدا می کند که هر گاه آن را به چهره می زند به شخصیتی پرتحرک و دیوانه، بسیار قوی و زورمند، شکست ناپذیر، با چهره ای سبز رنگ و کارتونی بدل می شود تا اینکه ….
پس از به پایان رساندن ماموریتشان در دبیرستان، اشمیت و جنکو برای اینکه تبدیل به ماموران بهتری برای قانون شوند با لباس مبدل به یک کالج محلی اعزام می شوند تا ماموریت جدیدشان را آغاز کنند اما…