6 سال پیش دریو گادارد فیلم « کلبه ای در جنگل » را در سال 2012 کارگردانی کرد که اثر خوش ساخت و جذابی بود و یک هدیه مناسب برای طرفداران ژانر وحشت. اما پس از آن گادارد از کارگردانی فاصله گرفت و در این مدت علاوه بر تهیه کنندگی به نویسندگی روی آورد که ثمره اش فیلمنامه « مریخی » بود که باعث شد او نامزد دریافت اسکار شود. 6 سال زمان زیادی برای دوری از فیلمسازی به نظر می رسد اما بهرحال گادارد حالا با « اوقات بد در ای ال رویال » دوباره بر صندلی کارگردانی تکیه زده و بازگشته که باز هم بتواند طرفدارانش را غافلگیر کند.
قصه جدید فیلم او البته مثل « کلبه ای در جنگل » قرار نیست روایت ساده ای داشته باشد. اینبار داستان در چند دهه گذشته در هتلی به نام ال رویال اتفاق می افتد که از زمان رونقش سالها گذشته و حالا تنها یک مستخدم در آنجا به چشم می خورد. مستخدمی که با خیال راحت می توان به تماشای مسابقات بسکتبال بنشیند و مطمئن باشد که حتی یک امتیاز را هم از دست نمی دهد! اما ناگهان 4 غریبه از راه می رسند و به هتل وارد می شوند که اتفاق غیرعادی محسوب می شود. غریبه هایی که هرکدام داستانهای خودشان را دارند و نمی توان به هویتی که بازگو می کنند اعتماد کرد.
گادارد اینبار با فیلمی به سینما بازگشته که شباهت های انکار ناپذیری به آثار تارانتینو دارد، با این توضیح که رگه هایی از فضای معماگونه آگاتا کریستی را هم می توان در این هتل مرموز و آدمهای مرموزتر آن یافت. مطابق انتظارمان، قصه آدمهایی را به ما معرفی می کند که در ابتدا هویت متفاوتی از خود ارائه می دهند اما در طول داستان مشخص می شود که هیچکدام از آنها قرار نیست صادق باشند و چیزی را پنهان می کنند. به همین جهت کارگردان برای کشف حقایق و دنبال کردن سرنخ ها ، با فلشبک های مداوم ، تماشاگر را به گذشته می برد و نحوه رسیدن آدمهای داستان به محل مورد نظر ار شرح می دهد تا بتواند در نهایت یه یک جمع بندی برای حل پازل داستان برسد.
در فیلمنامه « اوقات بد در ای ال رویال » می توان شباهت هایی به فیلم پست مدرن « پالپ فیکشن » یافت. مخصوصاً اینکه مانند فیلم تارانتینو، در اینجا نیز خشونت رنگ غالب است و مخصوصاً زمانی که گره ها گشوده می شوند، نقش بیشتری در داستان ایفا می کند. اما ایراد روایت گادارد در فیلم جدیدش در اینجاست که او هوشمندی اینچنین روایتی را ندارد و به نظر می رسد آدمهای قصه در پرداخت دچار ضعف هستند به همین جهت هم زمانی که زمان به گذشته می رود و سپس به حال باز گردد، اتفاق ویژه ای برای تماشاگر در درک شخصیت ها رخ نمی دهد و در واقع نمی توان آنها را همانگونه که می شد وینست و جولز را تمام و کمال باور کرد، در طول داستان پذیرفت.
این ضعف بیشتر زمانی به چشم می آید که ما رفته رفته به دقایق پایانی فیلم نزدیک تر می شویم و نقطه اوج داستان را شاهد هستیم. در اینجا به نظر می بایست فیلمساز بلیت برنده خودش را در جیب داشته باشد و سر بزنگاه آن را خارج کرده و تماشاگر را در شوک فرو ببرد اما احتمالاً گادارد خیلی خوش شانس نیست و بلیتش برنده نشده است. به همین جهت قصه نمی تواند ضربه اصلی را به ذهن مخاطب بزند و او را به فکر فرو ببرد. اما خشونت و بکارگیری آن می تواند پا به پای تفکر تارانتینو قدم بردارد و شوخی های کلامی نیز مقبولیت بیشتری به آن ببخشد.
با اینحال « اوقات بد ای ال رویال » بازی های بسیار خوبی دارد که مخصوصاً درباره بازیگران ناشناخته تر در سینما ( آنها در تئاتر شهرت بسیاری دارند ) این نقش آفرینی ها باورپذیر تر هستند. جف بریجز با شوخی های همیشگی خود که بی رحمی آن را پیش از این درباره مکزیکی ها در فیلم « Hell or High Water » دیده بودیم، در اینجا گزندگی خود را حفظ کرده است. داکوتا جانسون هم در اینجا جذابیت همیشگی خود را به رخ می کشد و می خواهد ثابت کند که می تواند بازیگر بزرگتری باشد. سینتیا اریوو نیز در اینجا بازی بسیار خوبی از خود به نمایش گذاشته است که از تجربه ارزشمندش در برادوی سرچشمه می گیرد.
این بی رحمی است که بخواهیم اثر جدید گادارد را فیلم بدی بنامیم. « اوقات بد ای ال رویال » ابداً یک فیلم بد نیست و کارگردانی هنری گادارد اتفاقاً توجهات فراوانی را به خود جلب می کند. اما مشکل شاید اینجاست که گادارد در سرزمینی قدم گذاشته که پیش از این یک پادشاه واقعی به نام تارانتینو در آنجا حکمفرما بوده است. فیلم جدید گادارد در هرحال چه از منظر خشونت و چه فیلمنامه با آثار تارانتینو مقایسه خواهد شد و در مرتبه پائین تری قرار خواهد گرفت. اما اگر فراموش کنیم که تارانتینو در سینما حضور داشته و « هشت نفرت انگیز » و « پالپ فیکشن » را کارگردانی کرده، می توانیم با لذت بیشتری به تماشای « اوقات بد ای ال رویال » بنشینیم.
منبع:مووی مگ
هشدار : یه نمه اسپویل
بنظرم تو این قحطی فیلم های خوب و بعضا مزخرفات ابرقهرمانی , این فیلم متوسط میتونه یه دو ساعت اوقات خوبی براتون ایجاد کنه
از بعضی ضعف ها در فیلم نامه و اجرا در فیلم که بگذریم , میشه لذت برد از این فیلم . فیلم رو میشه در زمره فیلم های مذهبی هم قرار داد با پایانی که براش ساخته شده ولی من بشخصه حرف های بیلی لی ( کریس هموورث ) در بین حواریون خودش رو خیلی واقعی و صادق میدونم . توجه کنید :
طرف خوب یا بد رو انتخاب کنید و مبارزه کنید . بیایید یه تمثیل ببینیم ( مثال از دنیایی که ما الان درش هستیم که همه خودشون رو در سمت خوب و حق میدونن و به مبارزه با باطل به کشتار مشغول هستن )
بیلی لی میگه : خوب بخش مهم چیه ؟ موقعی که دارن اینا همدیگه رو لت و پار می کنن ، من چیکار می کنم ؟ ( خودش رو خدا میدونه و یا نماینده خدا در زمین ) دارم نگاشون می کنم و لذت میبرم !!! و وسایل های اونا رو بر میدارم !!!!
بنظرم کل فیلم به همین سکانس می ارزید البته اگه کارگردان با سکانس دعا و طلب آمرزش برای پسر هتلدار ماست مالی نمیکرد
بهرحال فیلم چیزایی برای لذت بردن داره و از نیمه دوم شما رو مینشونه که ببینید و اصلا نیازی نیست با فیلم های دیگه مقایسه کرد و از لذتش کاست
«جیمز کول» (ویلیس)، یک زندانی حکومتی است که در سال 2035 به شرطی با آزادی اش موافقت می شود که به زمان گذشته برگردد و مانع گسترش یک بیماری ویروسی شود. این بیماری باعث نابودی بیش تر مردم کره ی زمین شده و به خاطر آلودگی هوا، بازماندگان در زیرزمین زندگی می کنند.
جیسون بورن مبتلا به فراموشی شده است و همچنان به دنبال نشانه هایی از گذشته و احتمالاً آینده اش می باشد و به همین دلیل به مسکو، لندن، پاریس و مادرید می رود تا آنچه را که می خواهد، بیابد و این در حالی است که وی تحت تعقیب یک تروریست نیز هست.
یک مامور اف بی آی و یک کاراگاه پلیس بین الملل رد یک تیم شعبده باز را می گیرند. تیمی که در یکی از اجراهایشان به یک بانک دستبرد می زنند و پول این سرقت را بین تماشاچیان پخش می کنند و ...
داستان فیلم درباره نویسنده ناموفقی است که بعد از استفاده از دارویی عجیب توانایی های ذهنی اش چندین برابر می شود، چندین زبان جدید یاد می گیرد و حتی پایش به وال استریت هم باز می شود. اما…
یک مرد زخمی توسط یک ماهیگیر از آب گرفته میشود. او که حافظهاش را از دست داده، از مامورینی که قصد جانش را دارند می گریزد و سعی دارد خاطراتش را به یاد آورد.
دو کارگاه موارد ناشناخته و ماورایی به نام “اِد” و “لورین” ، در جدیدترین تحقیقات خودشان به خانه بزرگی می روند تا پرده از اتفاقات غیر طبیعی های رخ داده در آن بردارند. اما بزودی متوجه می شوند که این پرونده ، یکی از متفاوت ترین و عجیب ترین پرونده زندگی آنان است …