داستان خنده دار نجیب زاده سالخورده دیوانه اما مهربان و جوانمرد دون کیشوت است که به کمک صاحبش سانچو پانزا با آسیاب های بادی که به عنوان اژدها دیده می شوند مبارزه می کند تا روسپی دولسینیا را که به عنوان یک زن دیده می شود نجات دهد...
فیلم از ادامه سری قبل یعنی از جایی شروع می شود که «تین» رییس خود را کشت و توسط قبیله دشمن دستگیر شد. حالا او را دست گیر کرده و به مقر فرمانده می برند و در آنجا نیز بعد از شکنجه و مبارزه بسیار سخت او را درحالت مرگ رها می کنند اما با کمک و مداوای دختری قوای خود را بدست آورده و برای انتقام آماده می شود...
در سال ۱۴۳۱، پادشاه «سیا دکو» و همسرش به دنبال خیانت یکی از سردارانش به قتل می رسد. اما یک سرباز وفادار پسر آنها، «تین» را نجات می دهد و او را در جنگل رها می کند.