غلاف تمام فلزی ماجرایی تلخ و گزنده را در خلال جنگ ویتنام و در یک پایگاه آموزش تفنگداران نیروی دریایی ارتش آمریکا و بعد از آن در میدانهای جنگ در ویتنام روایت میکند. فیلم انتقادی به تزریق روحیه وحشیگری و جنگطلبی به سربازان بیچاره آمریکایی و تبدیل کردن آنها به حیوانات دست آموز است...
فیلم دوبله فارسی کامل و بدون حذفیات «غلاف تمام فلزی»
دوبله شده توسط موسسه داخلی معتبر و حرفه ای // مدیر دوبلاژ: بهرام زند
گویندگان: ژرژ پطرسی، بهرام زند، شهاب عسگری، شروین قطعه ای، محمود قنبری و ...
نسخه هایی که با این نماد
CC
نشان داده شدهاند شامل زیرنویس چسبیده فارسی هستند که در زمان پخش قابل فعال سازی
هستند.
کیفیت:
BluRay 2160p 4K
حجم :
5.82 گیگابایت
انکودر:
YIFY
هوالعالی
غلاف تمام فلزی
استنلی کوبریک را می توان یکی از برترین فیلمسازان ضد جنگ دانست. بر خلاف اکثر فیلمسازان هالیوودی که جنگ را صحنه ای از نبرد قهرمان های آمریکایی و بزدلان نازی (یا ویتنامی) نشان می دهند ، او تصویر واقعی جنگ را به تصویر می کشد. از اولین فیلم بلند او (ترس و هوس) می توان برداشت کرد که یکی از مهم ترین دغدغه های کوبریک جنگ است.هر کدام از فیلم های کوبریک در این زمینه ، بخشی از جنگ را مورد هدف قرار داده اند در "راه های افتخار"ما با فرماندهان سنگ دل ارتش روبه رو هستیم که تنها به فکر افزودن به مدال های خود و ترفیع درجه هستند و ذره ای برای جان سربازشان ارزش قائل نیستند.در "دکتر استرنجلاو یا چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بر دارم و بمب را دوست بدارم" با سیاست مداران احمق و در "بری لیندون" با سربازان ساده ای که برای کشور خود اهمیتی قائل نیستند و برای پول می جنگند.
لکن "غلاف تمام فلزی" فرق می کند.این فیلم فیلم به موضوعی پرداخته که در کمتر فیلمی با محوریت جنگ دیده می شود.این فیلم علاوه بر میدان جنگ ، درون سرباز خانه ها رو نیز مورد هدف قرار داده.آموزش های خشن و غیر انسانی که به سرباز ها داده می شود تا به قول سرباز "جوکر" به ((قاتلینی که ترس سرشان نمی شود)) تبدیل شوند. اما بیاید قبل از بررسی محتوای این فیلم به فرم و بازیگری این فیلم بپردازیم.
"غلاف تمام فلزی" از لحاظ فرم فوق العاده است. زاویه هایی که برای دوربین ها انتخاب شده عالی است. دوربین روی دست در صحنه های جنگ بی نظیر عمل کرده است و توانسته حس اظطراب و ترس جنگ را به خوبی به مخاطب القا کند.بعد از تجربه فیلم "درخشش" کوبریک به قدرت استدی کم پی برده و در "غلاف تمام فلزی" بهترین استفاده را از آن کرده است. حتی الآن بعد از گذشت سی سال از ساخت این فیلم ، تاثیر آن را می توان در فیلم هایی مانند هک ساو ریج دید.همانند سایر فیلم های کوبریک ، در این فیلم نیز می توان قرینه سازی را دید.سالن سربازان ، رژه گروهان و ... از نمونه های این قرینه سازی هستند.
آر.لی ارمی بعد از بازی در "اینک آخر زمان" ، خود را وارد عرصه بازیگری کرد و در فیلم "غلاف تمام فلزی" یکی از بهترین شخصیت های خبیث تاریخ را خلق کرد.بازی او به حدی درخشان است که تا پایان بخش سرباز خانه ، بازی سایرین اصلا به چشم نمی آید.البته این مسئله کمی نیز به فیلم ضربه زده چرا که بعد از ثلث ابتدای فیلم در سربازخانه ، مخاطب دیگر علاقه ای به دنبال کردن شخصیت "جوکر" ندارد اما به هر حال در کنار آر.لی ارمی ، بازی وینسنت دن آفیو (در نقش سرباز پایل) و متیو موداین (در نقش سرباز جوکر) نیز قابل تقدیر است.
موسیقی این فیلم را ویون کوبریک (دختر استنلی) با نام مستعار ابیگیل مید ساخت چرا که تهمت هایی به کوبریک زده می شد مبنی بر حمایت بی دلیل از قوم و خویشانش. اما بر خلاف این تهمت ها ، موسیقی و صداگذاری این فیلم از کیفیت مطلوبی بر خوردار است.
کوبریک از ابتدای شروع کار حرفه ای خود با فیلم "قتل" داستان فیلم هایش را از رمان های مختلف برداشت می کرد و به همین دلیل فیلم های او معمولا داستانی قوی و شخصیت پردازی مناسبی دارند.این فیلم نیز برداشتی از کتاب موقتی ها،نوشته گوستاوو هسفورد، است. البته فیلم با کتاب تفاوت هایی دارد برای مثال فضای کتاب بسیار تیره تر و تاسف بار تر است.
هشدار: خطر لورفتن داستان فیلم
این فیلم درباره ی کشتن و از دست رفتن انسانیت است.در ثلث ابتدایی فیلم ما سر گروهبانی را می بینیم که برای آماده کردن سربازان برای جنگ ، دست به هر کار خشن و غیر انسانی می زند.برای آن ها اسم های مسخره می گذارد ، تحقیرشان می کند ، آن ها را می زند ، مجبورشان می کند شعار های مسخره بدهند. برای اسلحه شان اسم زنانه انتخاب کنند و با اسلحه شان بخوابند. تمام این تمرین ها ، روی تمام سرباز ها ، به خصوص سرباز پایل ، تاثیر می گذارد و باعث می شود در نهایت ، سرباز پایل که تحمل این همه سختی را ندارد و نفرت تمام سربازان و حتی سرباز جوکر که او را دوست خود می دانست ، می بیند دست به خودشکی می زند.او لحظه قبل از مرگ خود می گوید : ((من در دنیایی پر از کثافت زندگی می کنم))
ثلث میانی فیلم درباره این جنگ بی دلیل و مسخره است. در ابتدا خبرنگارانی را می بینیم که در تلاشند به جای اینکه چهره واقعی جنگ را نشان دهند ، مطالب غیر واقعی و تبلیغاتی را منتشر کنند.سپس با شخصیت دو وجهی جوکر آشنا می شویم. شخصیتی که از طرفی به دنبال انسانیت و از طرفی قاتل است. روی کلاه او عبارت "قاتل بالفطره" را می بینیم اما روی لباس خود علامت صلح را نصب کرده است.در مصاحبه می گوید: ((می خواستم ویتنام شگفت انگیز ، این گوهر زیبای جنوب شرقی آسیا را ببینم. می خواستم این قوم باستانی پر رمز و راز را ببینم و آن ها را بکشم)) این شخصیت دوگانه در آسایشگاه هم قابل مشاهده است ، ابتدا به سرباز پایل کمک می کند و می گوید کسی از تو متنفر نیست ، اما در شب بیش تر از همه او را می زند و در نهایت به خاطر عذاب وجدان از صدای گریه او ، گوش های خود را می گیرد.با توجه به شست و شوهای غیر انسانی که درارتش بر او تحمیل شده ، او هنوز تلاش می کند که انسانیت خود را حفظ کند و همین باعث سر در گمی او می شود.
سایر سربازان نیز اوضاع بهتری ندارند. اکثر آن ها از حضور خود در این جنگ ناراضی اند. در سکانسی که دور جنازه دو سرباز حلقه زده اند ، رافترمن می گوید که آنها برای هدف والایی به نام آزادی کشته شدند ، اما جانور در جواب می گوید ما برای آزادی اینجا نیستیم ، این کار ما اسمش جنایت است.
ثلث پایانی فیلم نیز درباره تغییر سربازان است. جوکر که در جنگ حضور دارد و کشته شدن افراد را می بیند اما هنوز نمی تواند کسی را بکشد چرا که هنوز عقلش کار می کند و به انسانیت اعتقاد دارد.در نهایت نیز ، هنگامی که تک تیر انداز زن برای مردن التماس می کند ، از روی ترحم و انسانیت ، و نه از روی نفرت ، به او شلیک می کند تا او را خلاص کند.اما به هر حال او تبدیل به آدم کش شده است.
جانور ، درباره دو سرباز مرده می گوید بهتره اینا مرده باشند تا من ، اما در ثلث پایانی می بینیم که برای نجات دوستانش خود را به خطر می اندازد و جلو می رود تا دوستانش را نجات دهد.
در نهایت نیز جوکر می گوید : (( آره ، من در دنیای پر از کثافت زندگی می کنم ، اما در عوض زنده ام و از چیزی نمی ترسم))
پایان خطر لو رفتن داستان
در نهایت باید بگویم این فیلم فوق العاده است.کادر بندی های عالی و زاویه دوربین باعث شده مخاطب خود را در میدان جنگ ببیند و موسیقی متن فیلم نیز به خوبی به این احساس کمک کرده است.داستان فیلم بسیار گیرا و جذاب است ، البته در ثلث میانی فیلم کمی افت می کند و همین باعث می شود که این فیلم لایق نمره کامل نباشد ، اما هنوز هم یکی از شاهکار های سینمای ضد جنگ است و الگو و استانداردی کامل برای کارگردانانی که به دنبال فیلم سازی در این ژانر هستند. نمره بنده به این فیلم 9 از 10 است.
«غلاف تمام فلزی فیلمی است درخشان از استنلی كوبریك درباره جنگ ویتنام و از دو بخش اصلی تشكیل شده است. در قسمت اول فیلم شاهد آموزش سربازان آمریكایی در اردوگاههای آموزشی هستیم. جایی كه آنها زیر بدترین و سنگینترین فشارهای روحی و جسمی قرار میگیرند تا از آنان مردانی قاتل درست شود؛ قاتلانی بیهیچ حسی از ترحم. در این قسمت فیلم شاهد سختیهای تمرین و سختگیریهای مربیهای آموزشی هستیم؛ تمرینات و آموزشهایی كه در روح و روان سربازان تاثیر زیادی دارد. تا آنجا كه پایان این قسمت از فیلم بسیار تراژیك بوده و با مشاهده اتفاق نهایی كه در این قسمت فیلم در اردوگاه میافتد بیننده بشدت تحت تاثیر قرار گرفته و شوكزده میشود.
قسمت دوم فیلم در خط مقدم میگذرد. جایی كه حالا سربازان آموزش دیده باید با جنگ واقعی روبهرو شوند. جنگی كه هرچند برای آن آمادگی پیدا كرده بودند ولی به هر حال چیزی فرای تصورات قبلی آنهاست. در اینجا علاوه بر جنگ واقع در میدانهای خط مقدم، جنگی درونی هم در وجود سربازان صورت میگیرد. جنگی برای انتخاب بین خوب یا بد، جنگی برای فهمیدن مفهوم خوب یا بد.
در این فیلم تردید شركت در جنگ ویتنام به شكلهای مختلف تصویر شده است. درصحنهای كه در ویتنام حضور دارند، سربازی حضورشان در این كشور را اشتباه میدانند و سرباز دیگر در جواب میگوید كه این هم یك جور تجارت است و ناراحت نباش.
در صحنهای دیگر فیلم غلاف تمام فلزی، وقتی گروه مستند ساز از آنها در حال گزارش گرفتن است، بعضی از سربازها با نا امیدی و یاس درباره حضورشان در ویتنام صحبت میكنند و اینكه نباید در اینجا حضور داشته باشند. این در حالی است كه در فیلمهای جدید جنگی بهگونهای سربازان آمریكایی به تصویر كشیده میشوند كه با یقین به هدفی متعالی در جنگ حضور دارند و از آمدن خود پشیمان نیستند كه هیچ، حتی احساس افتخار و غرور هم میكنند. اما وقتی حقیقت حاكم بر سربازان آمریكایی در خبرها جستجو میكنیم، چیزی جز این به دست نمیآید كه سربازان آمریكایی بیشترین مشكلات روحی و روانی را دارند و وقتی از جنگ برمیگردند، بسیاری از آنها دچار افسردگی میشوند. تجاوز و بیاخلاقیهایی كه روزبهروز در ارتش آمریكا بیشتر میشود و تبدیل به معضلی شده است، سربازانی كه بسیاری از آنها خواهان پایان دادن به جنگها و بازگشت به خانه خود هستند.»
سوره سینما:
«کوبریک با وجود هنر و مهارت فراوانی كه در عرصه سینما داشت، فیلم سازی كم كار و یا به اصطلاح گزیده كار بود و در اواخر دوران کاری اش کم کارتر هم شد. او در سال 1987، فیلم جنجالی و تحسین برانگیز غلاف تمام فلزی را ساخت.
غلاف تمام فلزی، فیلم ماقبل آخر استاد فقید کمال گرا و منزوی سینمای آمریکا، فقط اثری درباره ی جنگ ویتنام نیست. استنلی کوبریک در این فیلم هم مانند بیشتر آثارش به درون ضمیر انسان نقب می زند و هر فیلم را تبدیل به پژوهشی روان کاوانه می کند. غلاف تمام فلزی یک دهه پس از فروکش کردن موج فیلمهای مربوط به جنگ ویتنام ساخته شد تا اثری باشد درباره ی جنگ به مفهوم عام، درباره ی میلیتاریسم و ذات خشونت، و درباره ی اینکه خشونت پروران،خود قربانی خشونت می شوند؛ ضمن آنکه فیلم از مایه های سیاسی و اجتماعی نیز بی بهره نیست.
غلاف تمام فلزی، روایتی تلخ و گزنده از جنگ ویتنام بود. در یك پایگاه آموزشی، تعدادی از جوانان آمریكایی مشغول یادگیری تك تیراندازی هستند و برای اعزام به جبهه آماده می شوند. فرمانده آنها مردی روانی و شدیدا خشونت طلب است، او بیش از آنكه در پی آموزش فنون نظامی باشد در پی آموزش خشونت و نفرت است و این روحیه را مهم ترین سلاح در زمان جنگ می داند. سربازان كه زیر فشاری شدید و خرد كننده قرار دارند، برای اولین بار آموزه های خود را بر سر یكی از هم گروهی های خود كه از بقیه كند تر است خالی می كنند. سرباز نگون بخت این شرایط غیر انسانی را تاب نمی آورد و در نهایت در یك حالت روانی بعد از كشتن فرمانده، مغز خود را نیز متلاشی می كند. در بخش دوم سربازان آموزش دیده به میدان های جنگ در ویتنام اعزام می شوند ودر یك موقعیت واقعی هر آنچه در چنته دارند رو می كنند، این در حالی است كه سربازان دشمن نیز لبریز از حس نفرت در پی انتقام گیری به هر شكل هستند. فیلم آشکارا انتقادی بود به تزریق روحیه وحشی گری و جنگ طلبی به سربازان بیچاره آمریکایی و تبدیل کردن آنها به حیوانات دست آموز. جالب آنكه این فیلم با وجود برخورداری از فضایی به شدت تلخ و عصبی كننده، در سراسر فیلم طنز خاص كوبریك را نیز در خود دارد. شروع فیلم حتی به گونه ای نوید یك فیلم كمدی درباره جنگ را می دهد، اما رفته رفته ماهیت واقعی خود را آشكار می كند و در چرخشی عصبی كننده، تماشاگر را به شدت درگیر می كند.
فیلم غلاف تمام فلزی ساختاری محكم و قدرتمند دارد. كارگردانی فیلم به ویژه صحنه های جنگ به شدت واقعی، تاثیرگزار و هنرمندانه است.
این فیلم با گذشت 20 سال هنوز یكی از نمونه ای ترین فیلم ها در گونه سینمای جنگی است و به نوعی معیاری است برای فیلم های جنگی بعد از خود.»
منبع:نقد فارسی
کلنل هانس لاندا یک فرد نازی و به شدت یهود ستیز است. او به دلیل دشمنیاش با یهودیان لقب شکارچی یهودی دارد. آلدو یهودی و سردستهی گروه حرامزداهها است. این گروه بسیار خشن است و روی پیشانی قربانیانش سواستیکا حک میکند. هدفشان کشتن نازیها و در نهایت کشتن هیتلر است ...
در جریان جنگ جهانی دوم، گروهی از سربازان امریکایی به پشت خطوط دشمن نفوذ می کنند تا یک سرباز چترباز بنام رایان، که تمام برادرانش در جنگ کشته شدهاند، را نجات دهند...
ولادیسلاو (برودی) که یک نوازنده متبحر پیانو است ، مشغول یک اجرای رادیوئی است که انفجار یکی از بمب های آلمان نازی استودیوی رادیو ورشو را به هم می ریزد. ورشو تحت حمله نازی ها قرار گرفته و خانواده ثروتمند ولادیسلاو از جمله پدر ، مادر ، برادرش هنریک و خواهرانش بعد از اشغال این شهر ناچار به ترک آپارتمان مجهزشان هستند. رفتارهای خصمانه ای که با یهودیان می شود این خانواده را نیز می آزارد اما هنوز هیچ کس هدف واقعی این برنامه را نمی داند ، تا اینکه نازی ها یهودیان را سوار یک واگن باری می کنند تا به جایی نامعلوم ببرند. یکی از آشنایان خانواده در پلیس یهودی او را بیرون می کشد و با کمک دوست دیگری در آپارتمانی پنهان می شود. مدتی بعد ورشو غرق گرسنگی ، نکبت و بیماری می شود و ولادیسلاو با مو و ریشی بلند مدام تغییر مکان می دهد تا کسی او را پیدا نکند ، اما سروانی آلمانی ولادیسلاو را در خانه ای متروکه پیدا می کند و …
«کارمن» (خیل)، مادر «اوفلیا» (باکرو)، به تازگی با «ویدال» (لوپس) سروان بی رحم ارتش «ژنرال فرانکو» ازدواج کرده است. خیلی زود «اوفلیای» کوچک، که تازه خانواده اش در یکی از دهکده های دور افتاده ی اسپانیا خانه گرفته، در دنیای تخیلی خود غرق می شود و وارد هزارتویی می شود که «پان» (جونز) موجودی افسانه ای، بر آن حکم می راند… این فیلم ساخته گیلرمو دل تورو کارگردان فیلم های پسر جهنمی و تیغ ۲ است.
زمان جنگهای ویتنام است. به کاپیتان «ویلارد» دستور داده می شود که به جنگلی در کامبودیا رفته و سرهنگ کورتز خائن را که درون جنگل برای خودش ارتشی تشکیل داده را پیدا کرده و بکشد. زمانیکه او در جنگل فرود می آید کم کم توسط نیروهای مرموزی در جنگل گرفتار شده تا حدی که دچار جنون می شود. همراهان وی هم یکی یکی به قتل می رسند. همینطور که ویلارد به مسیرش ادامه می دهد بیشتر و بیشتر شبیه کسی می شود که برای کشتنش فرستاده شده است...
جنگ جهانى دوم. امریکایى ماجراجویى به نام «ریچارد بلین»، معروف به «ریک» (بوگارت) کافه اى را اداره میکند. با ورود عشق قدیمى، «ایلزا» (برگمن)، همراه با شوهرش، «ویکتور لاسلو» که از رهبران نهضت مقاومت است، خاطرات عشقى نافرجام براى «ریک» زنده میشوند و ...
فیلم بر اساس داستان واقعیِ یک مخالف جنگ و پزشک ارتش آمریکا به نام دزموند داس (اندرو گارفیلد) است که حاضر نمیشود سلاحی حمل کند، اما طی نبرد اوکیناوا در جنگ جهانی دوم با وجود شلیکهای بیوقفهی دشمن، یکتنه جان بیش از ۷۵ نفر از همرزمانش را نجات میدهد...
داستان فیلم در ماه های آخر جنگ جهانی دوم رخ می دهد و روایتگر داستان یک گروهبان به نام واردادی و گروه کوچکش است که خود را در عملیاتی مرگبار در پشت خطوط دشمن می بینند بدون اینکه نیروهای کمکی به کمک آنها بیایند و …