دو خواهر همراه با دختران جوان خود زندگی آرامی را میگذرانند، اما برگزاری یک مهمانی خانوادگی و حضور مردی جوان، زندگی این دو خانواده را دستخوش چالش و بحرانی جدی مینماید…
دو دوست به نام های حامد (بهرام رادان) و میلاد (محسن کیایی) درصدد دستیابی به یک پول بزرگ برای تغییر زندگی شان هستند اما ناخواسته درگیر اتفاقات عجیبی میشوند…
ناهید زندگی خوب و آرامی در کنار همسرش فرهاد و دخترش باران دارد، اما این ظاهر ماجرا است به ناهید خبر میدهند که فرهاد قصد خودکشی دارد. ناهید ابتدا باور ندارد، اما بعد از مدتی متوجه میشود این همه ماجرا نیست. فرهاد می خواهد همراه خودش، ناهید و باران را هم بکشد…
دختری با خانواده کوچ نشینش در صحرا زندگی میکرده و عاشق مرد اسب سوار بوده است اما قانون حاکم بر آن ایل قشقایی اجازه نمیداد تا عمویش ازدواج نکرده، او ازدواج کند و در پنجاه و هفت سالگی، عموی گبه همچنان مجرد است. در تمام این مدت مرد اسب سوار گبه را در صحرا دنبال میکند و…
“پری” دانشجوی ممتاز که از همه مزایای زندگی یک دختر جوان برخوردار است، با خواندن کتابی دچار تحولات فکری میشود. او از زندگی معمولی دل کنده شده و در وادی دردناک پریشانی سرگردان میشود. کتاب به برادر بزرگتر پری “اسد” تعلق دارد که در حادثهٔ آتشسوزی کلبهاش درگذشته است. برادر دیگر او میکوشد او را از پریشانی برهاند…
درباره صاحب یک سالن پذیرایی به نام سلیمانی است که به توصیه پزشک معالج، تصمیم می گیرد سالن را به فروش بگذارد. کارگران تالار که وابستگی زیادی به آن دارند، در مهلت بیست روزه ای که تا زمان واگذاری سالن دارند، مجبور به تلاش برای جلوگیری از این اتفاق هستند.
فرهود و مینا، دو وکیل جوان بر سر تصاحب دفتر کاری که با کلاهبرداری به آن دو داده شده، به رقابت میپردازند. در این بین ناصر و محبوبه میخواهند از هم جدا شوند. فرهود و مینا وکالت این دو را میپذیرند و رقابتشان وارد دور تازهای میشود.
پارسا جوان 30 سالهای که بعد از مرگ پدرش و شرایط نامساعد روحی ناخواسته درگیر مسافر کشی میشود و در تقابل با افراد مختلف جامعه رفته رفته از انزوا خارج شده و به زندگی امیدوارانهتر نگاه میکند…
در روستایی دور افتاده، معلم مدرسه پسر بچهای را که شیشهای شکسته از کلاس بیرون میکند و به او تأکید میکند که تا شیشهای جای آن نگذارد حق آمدن به کلاس را ندارد…
در اوج حملات بي وقفه ي نيروهاي نظامي عراقي به نفت كش ها در خليج فارس ناخداي جواني تصميم مي گيرد يك نفت كش ايراني را از تنگه ي هرمز عبور دهد و محموله ي آن را به بازار جهاني برساند...
نعمت (نعمت الله آغاسي) چوپان فقيري است كه تصميم دارد با ستاره (هاله) ازدواج كند. قاچاقچي خبيثي به نام جاسم (حسين گيل) ـ كه توبا (آرزو غفاري)، خواهر نعمت را اغفال كرده ـ ستاره را مي ربايد و نعمت با او درگير شده و او را به شدت مضروب مي كند. جاسم به تلافي، نعمت را در جريان سرقتي ساختگي فرار مي دهد و او را روانه زندان مي كند. مادر نعمت فوت مي كند و ستاره و توبا به كوير مي گريزند. توبا فرزند خود را به دنيا مي آورد و به ستاره مي سپارد و ناپديد مي شود. نعمت پس از آزادي در كاباره اي به عنوان خواننده مشغول كار مي شود و پس از كسب شهرت به زادگاهش باز مي گردد. شايع است كه ستاره به او خيانت كرده و به همين دليل نعمت مورد بي مهري اهالي زادگاهش قرار مي گيرد. او كه مصمم به كشتن ستاره است با توبا مواجه مي شود كه حقيقت را براي وي فاش مي كند. توبا از شدت خشم جاسم را به قتل مي رساند و روانه زندان مي شود. نعمت و ستاره پيمان زناشويي مي بندند و سرپرستي فرزند توبا را به عهده مي گيرند.
سینا چند ماه بیشتر برای قبولی در کنکور فرصت ندارد. از یک سو بنیاد متزلزل خانوادگی و از سوی دیگر آشنایی او با یک جوان خیابانی عاشق موسیقی ماجراهایی را برای او رقم میزند.
محمد در یک عکاسی کار می کند. او در آستانه ی بلوغ است و آشنایی او با یک دختر، هیجانی برایش به ارمغان می آورد که در زندگی سخت و تکراری اش، یک حادثه محسوب می شود
در سال 57، به هنگام وقوع انقلاب اسلامي، بازپرس دادگر ضمن بررسي پرونده كامپيوتريزه كردن سيستم بايگاني سازمان تأمين خدمات اجتماعي (وزارت بهداري) كه توسط يك شركت آمريكايي انجام مي شد، به يك سري اعمال خلاف از جمله حساب سازي و رشوه خواري پي مي برد و ...
صداي خوش «نعمت»، جوان اهوازي سبب مي شود كه «جمشيد» صاحب كاباره اي در تهران به محبوبيت و ثروت برسد. اما وقتي نعمت سعي مي كند از استعدادش به نفع خود استفاده كند جمشيد كه زيان ديده براي انتقامجويي «آمنه» دختر مورد علاقه ي نعمت را بي سيرت مي كند. آمنه خودكشي مي كند و جمشيد گرفتار پنجه ي عدالت مي شود.
به ترتیب یا بدون ترتیب فیلم کوتاهی به کارگردانی عباس کیارستمی است که در سال ۱۹۸۱ میلادی (۱۳۶۰ خورشیدی) تولید شد. در این فیلم با آوردن نمونههایی چون رعایت صف در مدرسه، سوار شدن اتوبوس و … بچهها را با رعایت نظم و ترتیب آشنا میسازد …
نقش اصلی دوران عاشقی را لیلا حاتمی بازی می کند که درگیر ماجریی می شود و زندگی اش را دستخوش دگرگونی می کند. این فیلم یک درام عاشقانه با موضوعات روز جامعه است. فیلمی زنانه که همه صحنه های آن در تهران فیلمبرداری می شود.
ماهیها در خاک میمیرند فیلم سینمایی ایرانی ساخته شده در ۱۳۵۶ به کارگردانی امیر مجاهد و محمد دلجو است. این فیلم چهارمین کار مشترک محمد دلجو و امیر مجاهد است. این فیلم که موضوعی اجتماعی دارد محصولی از استودیو میثاقیه است…
تو می دونی من از چیه مارادونا خوشم میاد؟ از اینکه تو زندگیش هیچوقت واقعیت و رویا براش مرز نداشت، وقتی بازی می کرد با همه وجودش بازی می کرد، پرواز می کرد، بازی نمی کرد، وقتی معتاد شد یه کوه کوکائین می ریخت جلوش د بکش همه چیز و تا تهش می رفت، خودشو لوس نمی کرد… همه اش برای این بود که واقعیت و رویا براش مرز نداشت، اگه هم داشت اون نمی تونست مرزشونو تشخیص بده.