پوکا بعد از اینکه 4 سالشو در آنکارا میگذرونه ، دوست پسری که اون 4 سال رو باهاش بوده ترک میکنه و به ازمیر و به پیش خانوادش برمیگرده . خیلی ناراحته و فکر میکنه که دنیا به آخر رسیده . تلخی عشق رو به بدترین شکلش تجربه میکنه و در تنهایی فرو میره . آهنگ های غم انگیز جدایی گوش میکنه و گوش به زنگ میمونه برای اینکه دوستش دوباره زنگ بزنه و بگه بیا آشتی کنیم . در این بین هر چی پیدا کنه اونو میخوره ، چون در افسردگی به سر میبره . در همین حال ...
زنی نویسنده پس از ازدواج دوم خود، با مشکلاتی روبرو میشود. او سعی دارد رابطه فرزند و همسر دومش را بهبود بخشد اما این رابطه برای کودک آزاردهندهاست و دشواریهای زیادی برایش ایجاد میکند…
نوجوان 13 ساله ای به نام بمانی، به دلیل تنهایی و عقده هایی که برایش بوجود آماده به جوانان ناباب بزرگتر از خودش پناه میبرد و این امر باعث تغییر و تحول در بمانی میشود. دست آخر او به همه کس و همه چیز بی اهمیت میشود…
ماریو که بیشتر سالهای عمر خود را راننده اتوبوس گردشگردی بازنشتگان و افراد پیر بوده است پس از اینکه خودش هم بازنشسته می شود چیزی نمی گذرد که از زندگی کسالت بار جدیدیش خسته شده و تصمیم می گیرد تا برای آخرین بار رانندگی برای یک تور گردشگری را قبول کند اما این بار مسافرهای او نوجوانانی سرکش هستد که قصد شرکت کردن در یک فستیوال موزیک را دارند و…
داستان در مورد مردی است که می خواهد امید و داشتن هدف در زندگی را به کودکان شهر خود انتقال کند . او به عنوان مردی که به دنبال شجاعت است ، راه سختی را در پیش دارد …
زمانی که یک خانم مُسن چهره ی مسیح را در صورت یک جوان آفریقایی می بیند، با او دوست می شود و باور می کند که آن مرد جوان از سوی خدا فرستاده شده تا او را از تنهایی در آورد...
پدر و مادری که سه فرزندشان شهید شده اند، تصمیم می گیرند تا تنها پسر جانباز خود را از آسایشگاه به خانه منتقل کنند. خبر آمدن یک میهمان گرانقدر، کارهای زمین مانده و دلشوره پذیرایی دغدغه های پیش روی آن هاست …
داستان فیلم در مورد یک زن و شوهر تازه ازدواج کرده به نام های کلر و رایان می باشد که یک خانه ی جدید در بیرون از شهر خریداری می کنند تا یک زندگی بدون استرس داشته باشند. اما خیلی زود در می یابند که صاحب خانه دوربین های جاسوسی در خانه کار گذاشته است و...