سه دانشجوی فیلم ساز تصمیم می گیرند ، در رابطه با یک اعتقاد خرافی راجع به جادوگر بلیر فیلم بسازند . در این خرافه مردم معتقدند جادوگری در میان چوب ها و در جنگل زندگی می کند
سال ۱۹۶۴. در مدرسه ای کاتولیک، رابطه ی مبهم یک کشیش بنام «پدر برندن فلین» با دانش آموزی سیاه پوست که ۱۲ سال سن دارد، مورد ظن مسئولان مدرسه قرار می گیرد…
پس از اینکه آنجلا خبرنگار جوان از حادثه وحشتناک ساختمان مسکونی در قسمت دوم فیلم نجات می یابد، با یک تانکر حمل نفت به یک کشتی نظامی منتقل می شود و پس از بررسی تانکر نفت توسط سربازان یافته می شود، اما آنها نمی دانند که آنجلا حامل ویروس شیطانی مرموز می باشد…
«جان» (آلکس پتیفر) ظاهرا نوجوانی معمولی هست که مانند دیگر همسن و سالانش به مدرسه می رود. اما جان نه یک نوجوان معمولی، بلکه یک بیگانه فضایی است که از سیاره ای به نام «ماگادور» گریخته و به زمین پناهنده شده است. او در واقع چهارمین نفر از 9 نفری (که اصطلاحا به آنها ماگادوریان می گویند) است که از این سیاره خارج شده و به زمین آمده؛ 3 ماگادوریان قبلی کشته شده اند و حالا جان تنها کسی است که باید از میان برداشته شود و ماگادوریان ها هم قصد دارند برای نابودی او به زمین بیایند...
در جریان جنگ جهانی دوم، گروهی از سربازان امریکایی به پشت خطوط دشمن نفوذ می کنند تا یک سرباز چترباز بنام رایان، که تمام برادرانش در جنگ کشته شدهاند، را نجات دهند...
داستان فیلم درباره چهار خواهر و برادر است که پدرشان را از دست داده اند. آنها از زندگی بزرگسالی خود خسته شده و می خواهند کودکی خود را در خانه ای که در آن زندگی می کردند زنده کنند. این چهار نفر تصمیم می گیرند به مدت یک هفته در خانه ی کودکی خود به همراه مادرشان کنار همدیگر زندگی کنند و...
اسپانیا، قرن 17 میلادی. دیگو آلاتریست ( ویگو مورتنسن )، سرباز شجاع و قهرمان، برای پادشاهش مبارزه می کند. بهترین دوست او، بالبوئا در یک دام می افتد، و در حالی که چیزی به پایان عمرش نمانده، پسر بچه اش را به دیگو می سپارد...
آدم های میمونی با لمس یک مکعب مستطیل شکل، یک پارچه سیاه رنگ ارتقای هوشی پیدا می کنند و چهار میلیون سال بعد، جسم مشابه ای در کره ی ماه یافت می شود که سیگنال هایی را در جهت سیاره ی مشتری منتشر می کند…
یک نوازنده ساكسيفوني بنام «فرد مادیسون» در آیفون خانه اش میشنود که "دیک لورنت مرده است". این پیام در ابتدا برای او بی مفهوم است. روزی همسرش بستهای حاوی یک کاست ویدئو در جلو خانه پیدا میکند، وقتی با هم به تماشای آن مینشینند نمای بیرونی خانه خود را مبینند. آن دو حدس میزنند که فیلم را یک بنگاه معاملات ملکی فرستاده است. بعدتر فیلمی دیگر پیدا میکنند که اینبار علاوه بر نمای بیرون، وارد خانه شده و آنها را خوابیده در اتاق خواب نشان میدهد. نگران از این موضوع، به پلیس آگاهی میدهند. ماموران پلیس ناتوان از حل معما از آنها می خواهند ضریب امنیتی خانه را بالاتر ببرند...
گروهي تروريست عرب به رهبري «نقي حسن» (سوکت)، يک هواپيماي 747 را با چهار صد مسافر مي ربايند. «ستوان آستين تراويس» (سيگال)، مأمور اطلاعاتي امريکايي، مطمئن است که اين يک هواپيما ربايي معمولي نيست.