داستان، روایت زندگی دختری به نام مریم است که به دلیل بارداریای خارقالعاده مورد طرد قرار میگیرد. او پس از تولد فرزندش، برای نجات جان نوزادش مجبور به فرار میشود.
هنگامی که یک مادر جوان از شر دوست خشن سابق خود به داخل انباری خود پناه می برد، باید از نبوغ خود برای محافظت از دو فرزند کوچک خود در برابر خطرات فزاینده استفاده کند...
ژاندر کیج (ون دیزل) اینبار در مقابل گروهی به سرکردگی ژیانگ (دانی ین) قرار میگیرد تا از دسترسی این گروه به یک سلاح مرگبار با نام جعبه پاندورا جلوگیری کند…
دانا (کیت بکینسیل) و دیوید (مل رادیو) بهمراه پسر 5 ساله شان برای شروع یک زندگی جدید، به یک خانه روستایی زیبا و قدیمی نقل مکان میکنند. در اتاق زیر شیروانی این خانه، یک در مخفی وجود دارد. دانا کنجکاو میشود که این در را باز کند، اما...
دو کودک پس از برهنه شدن در دریاچه به عنوان قربانیان یک شوخی نابالغ در اردوگاه تابستانی با یکدیگر دوست می شوند. آنها از کمپ فرار می کنند و به مدت سه روز بیشتر از چیزی که قبلاً می شناختند در مورد یکدیگر یاد می گیرند...
«جان» (آلکس پتیفر) ظاهرا نوجوانی معمولی هست که مانند دیگر همسن و سالانش به مدرسه می رود. اما جان نه یک نوجوان معمولی، بلکه یک بیگانه فضایی است که از سیاره ای به نام «ماگادور» گریخته و به زمین پناهنده شده است. او در واقع چهارمین نفر از 9 نفری (که اصطلاحا به آنها ماگادوریان می گویند) است که از این سیاره خارج شده و به زمین آمده؛ 3 ماگادوریان قبلی کشته شده اند و حالا جان تنها کسی است که باید از میان برداشته شود و ماگادوریان ها هم قصد دارند برای نابودی او به زمین بیایند...
«جری» و «ریچل» دو فرد غریبهاند که با تماس تلفنی مرموز زنی که تا بحال ندیدهاند، درگیر یک ماجرای مشترک می شوند. آن زن با تهدید زندگی و خانوادهشان، آنها را مجبور به انجام کارهایی خطرناک کرده، و از طرفی تمام حرکاتشان را زیر نظر گرفته است...
کال جوانی مودب است که یکروز که همراه پدرش به ماهیگیری می رود در راه بازگشت اتومبیل شان دچار سانحه شده و پدر کال کشته می شود . یکسال بعد او تبدیل به جوانی عصبی و بدخلق شده است که یکروز سر کلاس یکی از معلمانش را کتک می زند . او بخاطر اینکار در دادگاه محاکمه شده و جریمه او اینست که به مدت سه ماه در خانه شان زندانی باشد او برای سرگرم شدن همسایه ها را زیر نظر می گیرد تا اینکه...
براندون (متیو مک کنکاگی) یک بازیکن معروف فوتبال آمریکایی، ولی در یکی از مسابقات مصدومیت شدیدی سراغش می آید و مجبور به خانه نشینی میگردد. براندون تصمیم میگرد که در بنگاه شرط بندی مشغول به کار شود. از آنجا که او خود یک ورزشکار تمام عیار بوده است بیشتر پیش بینی هایش درست از آب در می آید تا جایی که نظر والتر (آل پاچینو) رئیس یکی از بزرگترین بنگاههای شرط بندی را در نیویورک به خود جلب میکند و آینده جدیدی را رو در روی خود می بیند...