سال 2029 در بحبوحه ي جنگي هسته اي، ماشين ها و روبات ها عملا کنترل زمين را به دست گرفته اند و مشغول نابود کردن آخرين انسان هاي باقي مانده هستند. «نابودگر» (شوارتسنگر) موجودي ماشيني است که به سال 1984 فرستاده مي شود تا زني جوان به نام «سارا کانر» (هميلتن) را که مادر «جان»، ناجي بشريت در جدال با روبات ها خواهد بود، بکشد.
« دکتر اروین ریدنشنایدر » ( جافى ) که در زندان نقشه ى دقیقى براى دستبرد به یک جواهرفروشى طراحى کرده ، پس از آزادى عملیات سرقت را به جریان می اندازد .
گروهی راهزن راه قطاری را بسته و به آن دستبرد می زنند.آنها پس از این دستبرد توسط کلانتری تعقیب می شوند و...
حسابداري به نام «جاناتان» (مکگره گور) با وکيلي، «وايات» (جکمن) آشنا مي شود که او را با يک کلوب دوست يابي سطح بالا ارتباط مي دهد. «جاناتان» نيز توجهش به يکي از زنان عضو کلوب، «اس» (ويليامز) جلب مي شود و پس از ناپديد شدن او تازه در مي يابد که «وايات» همان مردي که به نظر مي آمده نيست. «جاناتان» حالا پا به دنياي جنايت و حق السکوت مي گذارد...
"فورتوناتو آسنته" نمایشها را سازماندهی می کند. او قصد دارد تا در مرکز تربیت جوانان یک نمایش موزیکال با بازی ساکنان موسسه بزرگزار کند. او که با زندانیان زندگی می کند، در نهایت درگیر داستانهای آنها می شود و...
فیلم بیوگرافی “وودی گوتری” یکی از بزرگترین خوانندگان فولک آمریکایی است.او خانه خود در تگزاس را برای پیدا کردن کار در دهه سی ترک می کند و سختیها و مشکلات طبقه کارگر آمریکایی را کشف می کند…
مؤسسه ای با ساخت سرزمین های خیالی و «دیزنی لند» گونه ی فوق مدرن متعلق به دوره های مختلف تاریخی، مثل رم باستان، عصر رنسانس و غرب وحشی که تمامی ساکنان شان روبات های برنامه ریزی شده هستند، پذیرای سفرهای تفریحی مشتریان متمول است…
در دوران ویکتوریایی انگستان،یک تبهکار باهوش نقشه ای زیرکانه برای سرقت محموله طلای یک قطار را می کشد و…
“برت” از دوران کودکی عاشق اسلحه بوده. پس از ترک ارتش به همراه دوستانش به یک کارناوال می رود، جایی که با “آنی” دختری بینظیر که به اندازه او عاشق اسلحه است آشنا می شود. آن دو با هم ازدواج می کنند اما “آنی” با وضعیت مالیشان کنار نمی آید. آنها دست به چند سرقت می زنند و “برت” طبیعت واقعی زنی که دوست داشته را می بیند...
نيويورک، سال 1947. زن مهاجر لهستاني، «سوفي» ( استريپ ) از بازماندگان اردوگاه ها ي مرگ نازي هاست که پس از مهاجرت به امريکا تحت مراقبت مردي به نام «نيتان» ( کلاين ) قرار گرفته است. در حالي که «نيتان» تعادل رواني ندارد و خود «سوفي» نيز سخت درگير خاطرات دردناک است.