الیوت ریچارد(برندن فریزر) برای رسیدن به دختر مورد علاقهاش حاضر است هرکاری بکند ناگهان او باپیشنهادی از سوی شر(الیزابت هارلی ) روبرو میشود که میتواند اورا به آرزویش برساند . اما بازهم او در راه رسیدن به مقصود بامشکل مواجه است در نهایت اومجبور میشود بین خیر وشر یکی را انتخاب کند وبه تمایلات خود پاسخ منفی دهد
درست در روز آزادى از زير يوغ نازى هاى اشغالگر ، تازه مشكلات لهستان جديد آغاز مى شود . گروههاى ناسيوناليست و كمونيست كه در جنگ جهانى دوم كنار يك ديگر مبارزه كرده اند ، حالا روبه روى هم قرار مى گيرند...
فيلم در شش قسمت مختلف حمله متفقين بين جولاي 1943 تا زمستان 1944،از شمال سيسل تا ونيز تعقيب مي کند...
«ديک تريسي» (بيتي) با تلاشي مداوم، نقشه هاي شيطاني «بيگ بوي کاپريس» (پاچينو)، رهبر جنايتکاران را بر هم مي زند. از طرف ديگر «تريسي» در زندگي خصوصي با نامزدش، «تس تروهارت» (هدلي) که اصرار دارد او شغل کم دردسرتري براي خود دست و پا کند، درگير است...
فرماندار تايرو به خاطر مخالفتش با فساد فئودالى بر كنار و تبعيد میشود . همسرش ، « تاماكى » ( تاناكا ) ، پسرش ، « زوشيو » ( هاناياگى ) و دخترش ، « آنجو » ( كاگاوا ) را كه عازم ملحق شدن به او در تبعيدگاه هستند ، به زور به بردگى میگيرند ……
گروهی از زنان به مصاحبه با مردی در مورد سـ.ک.س می پردازند و جزء به جزء آن را مورد بررسی قرار میدهند...
تصویری از زندگی «لوسی» ( امیلی براونینگ )، یک دانشجوی جوان که به دنیایی مبهم از خواسته های ناگفته کشیده شده است ….…
«ژان پل» (دلون) و «ماریان» (اشنایدر) برای تعطیلات تابستانی، به ویلای دوستی در جنوب فرانسه رفته اند. خلوت خوشایند آنان را «هاری» (رونه) دوست «ژان پل» و محبوب سابق «ماریان» بر هم می زند. او هم راه با دخترش، «پنه لوپه» (برکین) سر می رسد…
زن جوانی بینایی خود را به تازگی از دست داده و برای ارتباط با همسر , تنهایی ومحیط اطراف خود مجبور می شود ........
یک قاتل سریالی تعدادی مرد را به طرز وحشیانه ای به قتل رسانده و بدن آنها را قطعه قطعه می کند."استیو برنز" افسر جوان پلیس به طور مخفی و به عنوان طعمه به خیابانها فرستاده می شود تا قاتل را به دام بیاندازند...