فیلم هفت دلاور، درباره هفت تیرانداز به سرپرستی مردی به نام کریس آدامز (با بازی دنزل واشنگتن) در غرب وحشی است که تصمیم میگیرند از مردم یک دهکده در برابر راهزنان دفاع کنند…
دو برادر یک تبلیغات آنلاین بر روی اینترنت قرار می دهند که در آن گفته شده آنها به دنبال قرار ازدواج هستند. اما با ویروسی شدن تبلیغات همه چیز بهم میریزد و ...
آرتور بیشاپ که سعی دارد گذشته ی خود را فراموش کند ، در این بین نیرومندترین دشمنش یکی از نزدیکانش را می دزدد. اکنون او مجبور می شود به سرتاسر جهان سفر کند تا وی را نجات دهد و در این بین اتفاقات زیادی برایش رخ می دهد و…
فساد و حرص و طمعِ یک کارمند جوان و جاه طلب موجب رخ دادن یک فاجعهی زیست محیطی و سقوط یک شرکت استخراج معدن فنلاندی می شود...
"میشل" (ایزابل هوپر) نقش زن تاجری را بازی می کند که در خانه اش مورد تجاوز قرار می گیرد و سعی می کند با تعقیب مداوم مهاجم از او انتقام بگیرد.
یک نوجوان ۱۶ ساله به نام ژاکوب پورتمن (ایسا باترفیلد) که یک پناه گاه سری در یک جزیره کشف میکند که در آنجا، کودکان غیرعادی که دارای توانایی های خاصی هستند توسط یک زن (اوا گرین) نگهداری می شوند. ژاکوب قصد دارد با کودکان و افراد ساکن در این جزیره آشنا شود ولی متوجه می شود که اتفاقاتی درحال وقوع است که ممکن است برای آنها خطرناک باشد …
شخصیت ما، روح یک دختر به نام "چون" است، به تازگی تبدیل به دلفینی شده که در قلب دریا در حرکت است، برای دیدن آنچه را که جهان انسانها است. در حال گشت زنی در دریا است،اما چون گرفتار طوفان میشود و خودش را در یک تور ماهیگیری میابد.اما پسر جوانی تلاش می کند تا او را نجات دهد ولی در این حادثه جان خود را از دست می دهد و قلب چون می شکند. "دا چینگ های" می گوید یک داستان درباره ی تلخی و شیرینی از ایثار و رستگاری است چرا که چون مصمم است روح پسر بچه را به زندگی برگرداند، که در حال حاضر در قالب یک ماهی کوچک سفید است. دا چینگ های در مورد یک نوجوان از آمدن به شرایط با محدودیت های آن سخن می گوید، و روح، و برخورد با مسائلی از قبیل مرگ، عشق و بلوغ احساسات با همدلی و بررسی نکات دقیق و ظریف آنها را در کار خود مدنظر قرار داده است..
اسکروج مکداک به دنبال چراغ جادویی میگردد که در آن غول چراغ جادو است. ولی جادوگر شیطانی هم به دنبال چراغ جادو است...
داستان فیلم درباره تکنسینی واقعی به نام مایک ویلیامز (مارک والبرگ) می باشد که قرار است به سکوی نفتی "دیپ واتر هوریزن" ملحق شود و در آنجا وظیفه خودش را به نحو احسن انجام دهد. اما زمانی که مایک به محل کار خود می رود، در آنجا با ویدرین (جان مالکوویچ) مواجه می شود. ویدرین علی رغم خطرات جانی که برای کارکنان دارد، به جیمی (کرت راسل) دستور می دهد به حفر ادامه دهند و این تصمیم فاجعه ای به بار می آورد...
"جان" صبح در يک هتل ناشناس و عجيب تنها از خواب بر می خيزد. او حافظه اش را از دست داده و پليس نيز بخاطر يکسری جنايت که او هيچ چيزی در موردشان به ياد نمی آورد، در تعقيب اوست. زماني که او می کوشد تا گذشته اش را بخاطر آورد وارد يک دنيای زير زمينی می شود که توسط يکسری موجودات بسيار قدرتمند که به بيگانه مشهور هستند کنترل می شود. اين بيگانه ها دارای اين قدرت هستند که افراد را به خواب ببرند و شهر و اهالی آن را دچار تغيير کنند. اکنون جان بايستی راهی را برای متوقف کردن آنها قبل از اينکه کنترل ذهن وی را بدست گرفته و او را نابود کنند، پيدا کند.