چند زن به يک سفر مکاشفه اي در دل غارها مي پردازند؛ ولي در همان ابتداي سفر سقوط تخته سنگ بزرگي دهانه ي غار را مسدود مي کند و آنان در غاري رعب آور و ناشناخته سرگردان مي مانند و کمي بعد با خطري جديد روبه رو مي شوند...
شش سال پس از ماجرای زندان گوانتانامو، «هارولد لی» و «کومار پاتل»،در تعطیلات با یکدیگر بر سر هدیه پدر هارولد که یک درخت کریسمس طلایی است دعوا میکنند...
نینا در تصادف ماشین جان خود را از دست میدهد و دوست پسر او در خودکشی ناموفق میماند تا اینکه…
دانیل فارل یک پدر جوان است که همسر خودرا اس دست داده و پسر نوجوانی دارد و...
یک زن فنلاندی عاشق یک فنلاندی آلمانی میشود. داستان در جنگ جهانی رخ میدهد....
پاریس. « ایو » ( کلبر ) دخترى است که مىکوشد در کار نمایش به جایى برسد ؛ « ژرژ فلاماریون » ( باریمور ) ، ثروتمندى است که تصور مىکند جوانى ژیگولو به نام « ژاک پیکو » ( لدرر ) بیش از حد به زن او ، « هلن » ( آستور ) توجه دارد و « تیبور » ( آمیچى ) ، راننده ى تاکسى جوانى است که دل باخته ى « ایو » است.
نیکولاس جوان و خانواده اش از یک زندگی با آرامش لذت می برند تا اینکه پدر او از دنیا رفته و آنها را بی پول تنها می گذارد.او به همراه خواهر و مادرش به لندن می رود تا از عمویش “رالف” درخواست کمک بکنند اما او قصد دارد خانواده را از هم جدا کرده و از آنها سوءاستفاده کند.او به مدرسه ای که توسط مردی بی رحم اداره می شود فرستاده شده …
یک زندانی (یانینگس) که در آستانه آزادی است، سرگذشتش را برای رئیس زندان تعریف میکند: نام مستعارش “رئیس هولر” و در کار نمایش و سرگرمی بوده است. روزی دختری شهرستانی (دپوتی) را نزدش میآورند که میخواهد بهعنوان رقصنده کار کند. “هولر” با آنکه همسر و فرزند دارد، به دختر دل میبازد و با هم فرار میکنند. آن دو بهعنوان آکروباتباز در سیرک بهکار میپردازند و با آکروباتباز دیگری بهنام “آرتینلی” (وارد) گروهی سهنفره را تشکیل میدهند. پس از مدتی، “رئیس” به خیانت دختر پی میبرد و نفر سوم را میکشد و به زندان میافتد…
یک دانشجوی کالج با یک بیزنس من ملاقات میکند و روابط آنها با هم گره میخورد و ...
داستان در مورد زن و شوهری است که قبلاً جاسوس بوده اند و حالا به نیو اورلئان آمده اند تا در کنار دختر کوچک خود زندگی آرامی را تجربه کنند. اما FBI از آنها می خواهد که تنها یک ماموریت دیگر را انجام دهند...