اواخر قرن سیزدهم. «ادوارد اول» (مک گوهان)، شاه انگلستان نسبت به سرزمین اسکاتلند ادعای مالکیت دارد. «ویلیام والاس» (گیبسن) که نسبت به زادگاهش تعصب نشان می دهد، پس از این که سربازان انگلیسی همسر تازه عروسش را به قتل می رسانند، برای خون خواهی و نیز آزادی اسکاتلند به مبارزه برمی خیزد...
Gia کودکی زیبا، در خانواده ای نا به سامان زندگی می کند. با زیبائی اش در بزرگسالی مدل می شود اما مدت عمر یک مدل کوتاه است او باید با دوران افول هم زندگی کند…
موسی رهبری مردم را به دست میگیرد و برضد فرعون مصر، رامسس به پا میخیزد. او 600 هزار برده را در سفری شگفت انگیز از مصر فراری میدهد ...
یک دختر اهل اروپای غربی همراه پسری به آمریکا می رود و انتظار دارد جایی که می رود که همچون فیلم های هالیوودی باشد …
وا (اولمان) و “یان” (فون سیدو) “رزنبرگ” ویولننوازان سابق اکنون در جزیرهای مزرعهداری میکنند، در حالی که سایه تهدیدگر جنگ به آنان نزدیک میشود. هنگامی که چتربازان دشمن نزدیک محل سکونت آنان فرود میآیند، ناخواسته تن به شرکت در یک گفتگو با مهاجمان میدهند که متعاقباً از تلویزیون دشمن پخش میشود. مقامات محلی آنان را همراه گروهی دیگر به جرم خیانت احضار میکنند …
داستان آخرین ماه های زندگی «جسی جیمز» (براد پیت)، یاغی سنگدل و بیرحم، از زمان ملاقات با «رابرت فورد»، پسری ۱۹ ساله که جسی تبدیل به اسطوره او شده بود، تا زمانی که توسط همین پسر ۱۹ ساله کشته شد...
کلنل هانس لاندا یک فرد نازی و به شدت یهود ستیز است. او به دلیل دشمنیاش با یهودیان لقب شکارچی یهودی دارد. آلدو یهودی و سردستهی گروه حرامزداهها است. این گروه بسیار خشن است و روی پیشانی قربانیانش سواستیکا حک میکند. هدفشان کشتن نازیها و در نهایت کشتن هیتلر است ...
»اليزابت فوگلر« (اولمان) بازيگري است که ناگهان تصميم مي گيرد سکوت اختيار کند تا ظاهرا ديگر مجبور نباشد در زندگي »نقش« بازي کند و دروغ بگويد. اما »آلما« (آندرسون) پرستاري که مأمور مراقبت رواني او در ويلايي ساحلي شده، ظاهرا زني متفاوت و اميدوار به زندگي است...
در خلال جنگ جهانی دوم خلبانی گمنام (ریف فاینز) دچار حادثه میشود و در شمال آفریقا سقوط میکند. او که به سبب زخمهای هولناک و شوک روانی نام خود و گذشتهاش را به یاد نمیآورد، با نام بیمار انگلیسی به نیروهای متفقین در ایتالیا تحویل داده میشود. در آنجا پرستاری به نام هانا (ژولیت بینوش) با اجازه سرپرست بیمارستان او را در صومعه ای در ایالت توسکانی بستری و از او مراقبت میکند...
«تام ساندرز» (داگلاس)، متخصص برنامه ریزی کامپیوتر، با همسر و دو فرزندش زندگی آرام و خوبی دارد. او در شرکتی نیمه خصوصی و نیمه دولتی کار می کند. تا این که «مردیت جانس» (مور) به عنوان مدیر اجرایی جدید شرکت کارش را آغاز می کند. او سال ها قبل دوست و نامزد «تام» بوده که بعد از به هم خوردن رابطه شان، به کلی از هم بی خبر بودند…