«بروک» (انیستن) و «گری» (وون) تصمیم می گیرند مثل دو دشمن در خانه جبهه بندی کنند و آن قدر بر مواضع خود پا بفشارند تا شاید یکی از آن دو به شکست اعتراف کند. اما «بروک» سرانجام پی می برد که در واقع برای تصاحب آپارتمان و متعلقاتش نیست که مبارزه می کند بلکه این همه به خاطر نجات رابطه اش با مردی است که زمانی او را عشق زندگی خود تصور می کرده است…
#17
هنری کودکی است که دلش می خواهد گانگستر شود و برایش گانگستر شدن مهم تر از رئیس جمهور آمریکا شدن است. او عاشق زندگی پر زرق و برق، اتومبیل های شیک و گران قیمت و قدرت و نفوذ گانگسترهاست. هنری کارش را به عنوان پادو شروع میکند اما علیرغم ریشه ایرلندی اش به تدریج پلکان قدرت را در خانواده مافیایی ایتالیایی تبار نیویورک طی میکند. او به همراه جیمی و تامی، دوستان دیگر گانگسترش، حلقه کوچک صمیمانه ای تشکیل میدهند که هیچ غریبه ای اجازه ورود به آن را ندارد...
شرح حال پنج بچه تا دوران جوانیشان، که از خلافهای کوچک کارشان را شروع می کنند و...
سندباد: افسانه هفت دریا (به انگلیسی: Sinbad: Legend of the Seven Seas) نام پویانمایی محصول کمپانی دریمورکس (به انگلیسی: ) میباشد که به کارگردانی پاتریک گیلمور (به انگلیسی: Patrick Gilmore) و تیم جانسون (به انگلیسی: Tim Johnson) ساخته شده است. سَندباد که به گونه سنباد هم نوشته میشود در فارسی پهلوی به معنای نیروی اندیشه همچنین به معنی بادی است که از سوی رود سند بوزد. ولی جدا از این معنا سندباد بیشتر یک چهره داستانی کهن ایرانی است که از او به همراه لقب سندباد دریایی، سندباد دریانورد یا سندباد بحری نام برده شدهاست. داستان سندباد را از دوره ساسانی میدانند. این داستان در قصههای هزار و یکشب هم گنجانده شده و به میان عربها هم راه یافتهاست و اروپاییان آن را از ایشان گرفتهاند. داستان سندباد امروزه سوژهٔ چندین فیلم سینمایی و پویانمای (از جمله همین پویانمایی سندباد و افسانه هفت دریا) گوناگون در جهان شدهاست. داستان انیمیشن درباره سنباد (ملوان افسانه هفت دریا) است که از سوی خدای اریس، مامور به سرقت بردن کتاب صلح شده است. او باید در این حین به قلمروی خود رفته و دوست دوران کودکیاش ، شاهزاده پروتئوس را نجات دهد.
داستان زن و شوهری که در سراشیبی طلاق هستند و برای بهتر شدن شخصیت خود، تعطیلاتی را سپری می کنند . اما در پس این تلاش برای بهتر شدن ، به مشکلات دیگری می خورند…
#37
در جنگ جهانی دوم خانواده ی سِیتا و خواهر سه سالهاش ستسوکو در کوبه ساکن هستند. پدر افسر نیروی دریایی است و مادر ناراحتی قلبی دارد. در یکی از بمبارانها، مادر پیش از بچه ها به پناهگاه می رسد و طی بمباران پناهگاه، بشدت میسوزد و می میرد. حالا، نگهداری ستسوکو به عهده ی سیتا است. آنها نزد یکی از اقوام دور خود میروند، ولی زن خانه ، پس از مدتی با سنگدلی با آنها رفتار میکند و دو بچه تصمیم میگیرند…
بروس (جیم کری) یک گزارشگر درجه ۲ در یک شبکه تلویزیونی است. او به اتفاق نامزد مهربانش گریس در یک آپارتمان کوچک زندگی می کند. زندگی او عیب و ایرادی ندارد اما او زندگی خود را متوسط ارزیابی کرده و از آن گله مند است. در یکی از روزها بدشانسی زیادی به سراغ او می آید و پس از اخراج از محل کار و تصادف با اتومبیلش، از اراذل و اوباش نیز کتک مفصلی می خورد. او شروع به شکایت از خدا می کند و خدا نیز در قالب یک مرد (مورگان فریمن) در برابر او ظاهر می شود و به او می گوید که قصد دارد برای مدت کوتاهی تمام قدرتهای بی انتهای خود را به بروس بدهد
پيرمرد نجارى به نام « ژپتو » آرزو مى كند كه كاش عروسك چوبى اش، با نام « پينوكيو » تبديل به پسرى واقعى مى شد. يك پرى جادويى « پينوكيو » را زنده مى گرداند ؛ اما اين آغاز دردسرهاى « ژپتو » است...
داستان در مورد پنج نظامیدر ایالت ورمونت است که در یک ایستگاه دور افتاده نزدیک مرز کانادا به انجام وظیفه میپردازند. آنها که استعداد خاصی در گند زدن به کارشان دارند، تصمیم گرفته اند با حل یک پرونده جنایی لیاقت خود را ثابت کنند…
داستان فیلم در مورد چهار جوان است که به دنبال پس گرفتن فیلم پ*_ورنویی هستند که به اشتباه به یکی از دوست دخترهایشان پست کرده اند و ناچار به سفری ۱۸۰۰ مایلی می شوند…