در یک مزرعه دورافتاده در یک منطقه معمولی، یک مرد در حال مرگ است. خانوادهاش برای عذارداری جمع میشوند، و یک نیروی تاریک هم با نشانههایی از کابوسها و یک حس پدیدار میشود، که چیزی اهریمنی در حال غلبه کردن چیره شدن بر خانواده است.
یک شکارچی تازه کار و پدرش به ایرلند سفر میکنند تا آخرین گله از گرگ ها را از بین ببرند. اما هنگامی که با یک دختر از قبیلهای مرموز، که شایعه است به هنگام شب به گرگ تبدیل میشود، دوست میشود، همه چیز تغییر میکند.
بعد از یک جنگ میان ستاره ای، یکی از کسانی که از این نبرد جان سالم به در برده حالا در سیاره ای متروک و مرموز باید برای بقا مبارزه کند…
دارین 17 ساله متوجه می شود دوستش در حال مرگ هست ، او تصمیم می گیرد تا در آخرین سالی که وی زنده هست یک زندگی کامل به وی هدیه دهد و…
یک افسر بازنشسته نیروهای ویژه در روز مرگ خود در حلقه زمانی بی پایان گیر افتاده است.
یک دختر جوان ،بعد از عوض شدن بدنش با یک قاتل سریالی، میفهمد که کمتر از 24 ساعت وقت دارد قبل از اینکه این وضعیت دائمی شود.
خاطره و توهم بهم میپیچند تا یک اتفاق را شفاسازی کنند، که معلوم میشود، آلیس یک کاتاتونیک( دچار بیماری که نمیتواند نه حرف بزند و نه راه برود) است و در یک بیمارستان بستری شده است.
یک کارآگاه خصوصی که تعادل روانی ندارد، بعد ازاینکه استخدام میشود تا در مورد یک مرگ مشکوک در شهری کوچک تحقیق کند، در مییابد که این پرونده به همان پاپوشی که موجب مرگ دخترش شد، مرتبط است.
مکس فیست ،ادعا میکند که او یک قهرمان از بعدی دیگر است که از طریق فضا و زمان در سیاره زمین، که هیچ قدرتی در آن ندارد، گیر افتاده است. به غیر از یک نوجوان به نام همستر هیچکس حرفش را باور نمیکند.
یک پلیس سابق در جست و جوی دختری گمشده با گروهی مخفی مواجه می شود که قصد دارند یک موجود فراطبیعی وحشتناک را احضار کنند.