در زمان جنگ جهانی دوم پسری اهل بلاروس به کمک یک گروه غیرمسلح شوروی در مقابل نیروهای قدرتمند آلمانی جنگید.او که شاهد صحنه های وحشتناک جنگ بود پس از مدتی عقل خود را از دست داد...
داستان مربوط به یک بازی خطرناک به نام 31 در 12 راند میباشد که اگر به موقع تمام نشود همه گروگانها میمیرند.
سه اعجوبه که هر کدام در زمینهای متفاوت نابغهاند، بهمراه مادرشان در یک خانه زندگی می کنند. پدرشان هم که مدتها پیش ترکشان کرده، اکنون بازگشته است تا مسائل را روبه راه کند.
آرن که پس از کشتن پدر خود و دزدیدن شمشیر او، آواره بیابانها شده، مورد حمله گرگها قرار میگیرد، کیمیاگری به نام شاهین او را نجات میدهد و همراه خود به سفر میبرد. آنها پس از مشاهده شهر هرت که در آن بردهفروشی مرسوم است در منزل زنی پناه میگیرند. از سویی کیمیاگر خبیثی به نام تارتن که سابقه دشمنی با شاهین را دارد درصدد است راز زندگی ابدی را پیدا کرده انتقام خود را از شاهین بگیرد. به همین دلیل زن و آرن را به گروگان گرفته، شاهین را با این ترفند به دام میاندازد…
"میشل" (ایزابل هوپر) نقش زن تاجری را بازی می کند که در خانه اش مورد تجاوز قرار می گیرد و سعی می کند با تعقیب مداوم مهاجم از او انتقام بگیرد.
کارل بلک که پول زیادی به دست آورده تصمیم می گیرد تا به همراه خانواده خودش از شیکاگو به یکی از محله های لوکس در شهر بورلی هیلز نقل مکان و زندگی جدیدی را شروع کنند! اما رسیدن آنها به خانه جدیدشان مصادف با شب پرج در بورلی هیلز می شود که…
در فیلم شکارچیان روح 2016، پس از آنکه ارواح و شیاطین به نیویورک و سایر شهر های ایالات متحده حمله کردند، کشور در آشوب و هرج و مرج به سر می برد و دولت نیز توان رویارویی با این ارواح را ندارد. در همین حینريال وقتی که همه امیدشان را از دست داده اند، محقق ماوراء الطبیعه به نام ابی یاتس، یک فیزیکدان ، مهندس انرژی هسته ای و یک کارگر مترو با یکدیگر متحد می شوند تا بتوانند با دستگاه های روح گیر، نیویورک را از شر این ارواح سرگردان نجات دهند ولی …
«دالتن راسل» (کلایو اوون)، یک سارق بانک نامتعارف است و به سبب رو دست زدن و یک گام جلو بودن از نیروهای پلیس، تمامی تلاش های کارآگاه خونسرد پلیس، «کیت فریزر» (واشنگتن) را با شکست روبه رو کرده است. تا این که رئیس بانک (پلامر) از «مادلین وایت» (فاستر)، یک میانجی گر سرشناس، درخواست می کند برای حل مشکل و پایان دادن به گروگان گیری در بانک، کمکش کند...
پس از مرگ خانواده اش،مردی دست به خودکشی می زند اما پس از بهوش آمدن متوجه می شود انسانهایی که در آستانه مرگ قرار دارند را می تواند شناسایی کند...
زمانی که صاحب مزرعه اقدام به ترک مزرعه اش می کند، حیوانات مزرعه شروع می کنند به بازی کردن و آواز خواندن و رقصیدن. اما اوضاع نمی تواند تا ابد به همین شکل ادامه یابد. نهایتا کسی باید پا پیش بگذارد و امورات مزرعه را در غیاب صاحبش اداره کند...