ابی در روز عروسیاش مورد بیمهری قرار میگیرد و تنها میماند. او در این شرایط با زنی محتاط و کمحرف مواجه میشود که نیازمند یاری است. وقتی این دو در کنار هم زخمهای روحیشان را التیام میبخشند، نامزد سابق ابی که حالا درک عمیقتری از آرزوهای او پیدا کرده، دوباره به زندگیاش بازمیگردد. در نهایت، فاش شدن یک حقیقت ناگفته، ابی را به آرامش درونی میرساند.
در اعماق سرزمین اصلی کِرالا (ایالتی در هند)، تصمیم یک مرد ساده برای دنبال کردن یک راز باستانی، زنجیرهای از اتفاقات مهیج را به راه میاندازد که حد و مرزهای او را به چالش میکشد و دنیایش را دگرگون میکند.
با وقوع قتلهای زنجیرهای در ایالت کرالا، لوک، که فردی شرور و دردسرساز در آن منطقه است، به عنوان مظنون اصلی شناخته میشود. سرنوشت، او را در یک سفر شبانه با اتوبوس با یک مسافرکش و راننده همراه میکند و این همسفری، ماجراهای پیشبینینشدهای را رقم میزند.
پارتھیبان، صاحب یک کافه در کشمیر، با گروهی از اراذل و اوباش مقابله می کند و توجه یک کارتل مواد مخدر را به خود جلب کرد که ادعا می کرد او زمانی عضو آنها بوده است...