نارایان( آمیتا باچان) مدیر یک کالج در هندوستان است که عقاید سرسختی در رابطه با عشق دارد.از نظر او بروز دادن عشق امری است غیر قابل تحمل. در این حین ۳ تن از دانشجویان این کالج دلباخته میگردنند.داستان با ورود معلم موسیقی جدید به این کالج( شاهرخ خان) دست خوش تغییراتی میشود. با مرور زمان نارایان به این موضوع پی میبرد که معلم موسیقی جدید، نامزد دخترش ( آیشواریا رای) بوده که بعدها خودکشی میکند...
دیگویجی سینگ به دروغ رامچاندرا را درگیر یک پرونده فساد مالی می کند که منجر به خودکشی رامچاندرا می شود. با این حال، پسرش، رام کومار، قول میدهد که انتقام مرگ پدرش را بگیرد...
یک دانشجوی موسیقی کلاسیک با دختر استادش هر دو عاشق هم میشوند، اگر چه خانواده دختر جوان ترتیب ازدواج او را با مرد دیگری داده اند اما داماد جدید با کارهایش در کنترل کردن وضعیت همه را شگفت زده میکند...
این داستان درباره مردی فقیر است که به دلیل صداقتش مورد تحسین مردی ثروتمند قرار گرفته و استخدام میشود. اما او به زودی در پرونده قتل زنی مظنون میشود و حال باید بیگناهی خود را به اثبات برساند.