برای فرار از دست اراذل و اوباش، یک مرد سیاه پوست مجبور می شود خود را به عنوان یک مرد سفیدپوست معرفی کند. او با این کار، زندگی جدیدی برای خود می سازد...
سن فرانسيسکو. «بازرس هري کالاهان» (ايست وود) مأمور تحقيق پرونده ي مرگ ستاره ي راک، «جاني اسکريرز» (کري) مي شود و خيلي زود فهرستي به دست مي آيد که شامل اسامي عده اي از دست اندرکاران مشهور رسانه هاي همگاني است که قرار است به قتل برسند...
“فرانک مورفی” مأمور پلیس که خاطرات تلخ جنگ ویتنام همچنان آزارش میدهد، همراه دستیار جدیدش، “لایمنگود” ، عضو گروه گشت شبانه هلیکوپتر پلیس در لس آنجلس است. “مورفی” به “لایمنگود” میگوید که یکی از تفریحات آنان هنگام کار، دید زدن خانه های مردم است. در یکی از این چشم چرانیها، آنان شاهد درگیری و هفت تیرکشی دو نفر می شوند و...
مهندس “استوارت گراف” زندگی ناخوشایندی با همسرش، “رِمی” دارد، اما از کار کردن با پدر او، “سام رویس” لذت میبرد. در انستیتوی زلزله شناسی شهر، “دکتر استاکل” از گوش دادن به حرف دستیارش، “راسل” که وقوع زمین لرزه بزرگی را در چهل و هشت ساعت آینده پیش بینی کرده، طفره میرود. اما با لرزشی دیگر و بالا آمدن آب سد، با شهردار مشورت میکند ولی او نیز از انجام هرگونه اقدام احتیاطی خودداری میکند. زمین لرزه وسیعی رخ میدهد و ویرانی بسیار به بار میاورد و حالا “گراف” برای نجات “رویس” و کارکنانش اعزام میشود…
لری، یک راننده ماشین و مکانیکش دِکه، از یک فروشگاه مواد غذایی سرقت میکنند تا رویای خود را برای ورود به پیست نسکار تامین کنند. اما، وقتی مری یک شبانه روز لری را نیز همراهی می کند، همه چیز پیچیده می شود...
انسان ها از مواجه شدن با دو شامپانزه سخنگو که با یک سفینه به زمین آمده اند، متعجب می شوند. طولی نمی کشد که آن ها در میان انسان ها محبوب می شوند، اما یک نفر در این بین معتقد است که این شامپانزه ها می توانند خطری بزرگ برای انسان ها باشند...
«روی تاکر» (هاکمن) که بهخاطر قتل شوهر محبوبهاش، «ایلای» (برگن) به بیست سال زندان محکوم شده، وقتی مردی بهنام «تاگ» (ویدمارک) به او پیشنهاد ترتیب دادن فرارش را در ازای کاری نامعلوم میدهد، مشکوک میشود. او معامله را به این شرط میپذیرد که هم سلولیاش، «اسپیوِنتا» (رونی) نیز آزاد شود و...