داستانی حماسی از عشق، خیانت، حسادت، دزدی، قتل و ... که در زمان تاج گذاری شاه چارلز دوم اتفاق میفتد. دختری جوان به نام "پانتیا" عاشق مردی خوشتیپ شده که پانتیا را از دست شوهر بی رحمش نجات داده و او را در یک دوئل منصفانه به قتل میرساند .
مجموعه ای از قتل های خشونت آمیز و عجیب و غریب باعث سردرگمی مقامات شده اند. بعد از این اتفاق یک دکتر در شهری کوچک تصمیم می گیرد خود به تنهایی با این اوضاع مقابله کند...
زمانی که یک خانواده آمریکایی به در حال بازگشت به خانه خود می باشند ، دختران خانواده رویدادهای عجیب و غریبی را تجربه می کنند که مربوط به گذشته آن ها می شود و ...
«تیا» (ریچارد دز) و «تونی مالون» (آیزنمان) بچههای یتیمی هستند که اصل و نسب ناشناختهای دارند. توانائیهای ماوراء طبیعی آن دو از جمله پیشگوئی و تلهپاتی، توجه میلیونری بهنام «بولت» (میلاند) را جلب میکند و او تصمیم میگیرد از بچهها سوء استفاده کند. بهزودی نیز موفق میشود با اسناد جعلی آنان را نزد خودش بیاورد. اما بچهها میگریزند و سرانجام با کمک «جیسن اودی» (آلبرت) در مییابند که آخرین بازماندههای یک سفینه فضائی هستند که در دریا سقوط کرده است...
لری، یک راننده ماشین و مکانیکش دِکه، از یک فروشگاه مواد غذایی سرقت میکنند تا رویای خود را برای ورود به پیست نسکار تامین کنند. اما، وقتی مری یک شبانه روز لری را نیز همراهی می کند، همه چیز پیچیده می شود...
تیمی متشکل از یک روانپزشک، همسرش، واسطی جوان و تنها بازمانده اخرین بازدید به خانه ای شوم فرستاده می شوند تا زندگی بعد از مرگ را تائید یا رد کنند. بازدیدکنندگان پیشین کشته یا دیوانه شده اند این تیم جدید باید یک هفته در انزوای کامل سپری کنند و...
گروهی از مسافران پس از خرابی هواپیمای دریاییشان در جزیرهای در شمال غربی اقیانوس آرام فرود اضطراری میکنند و با خانوادهای منزوی و روانپریش برخورد میکنند...