فیلم در سال ۱۹۱۹ و به صورت سیاه و سفید آغاز می شود. بخشی از اموال اپرای پاریس به حراج گذارده شده و از جمله شرکت کنندگان در این حراج، مردی سالخورده است که با عنوان ویکونت رائول دو شانی معرفی می شود. اولین مورد حراجی عروسک میمونی است که سنج می زند و ویکونت آن را می خرد. پس از آن نوبت به حراج چلچراغ عظیم اپرای پاریس می رسد که با پرده ای پوشانده شده است. برای نمایش آن پرده را کنار کشیده و چلچراغ را به بالا می کشند. با بالارفتن چلچراغ زمان به عقب و ۱۸۷۰ یعنی دوران رونق سالن اپرای پاریس برمی گردد و فیلم رنگی می شود و …
داستان درباره دختری بنام «الا» است که در هنگام تولد توسط ساحره ای بنام «لوسیندا» سحر شده و ناچار است پیوسته از هر دستوری که به او داده می شود، اطاعت کند!
فیلم Owning Mahowny درباره مردی بانک دارد است که مشکل اعتیاد به قمار دارد. به طور ناگهانی او به یک حساب چند میلیون دلاری دسترسی پیدا می کند و وسوسه می شود. این داستان اقتباسی از بزرگترین دزدی بانکی در کانادا می باشد
یک هنرمند انگلیسی دل شکسته به امید ادامه زندگی به هوپ آمریکا سفر می کند. او با کشیدن چهره در آنجا شروع می کند. او با مندی ناز دوست می شود. اما پس از آن...
یک پرستار با یکی از دوستانش مکالمه تلفن همراهی را که دزدی از بانک را توصیف می کند، استراق سمع می کند. سپس او و دوستش توطئه می کنند تا از دزدان برای دو میلیون دلار باج گیری کنند...
در سفری برای یافتن درمانی برای نفرین تاتاریگامی (Tatarigami)، آشیتاکا (Ashitaka) خود را در میانه جنگ بین خدایان جنگل و تاتارا (Tatara) می بیند. در این ماجراجویی او با سان(San)، شاهزاده خانم مونونوکه نیز ملاقات می کند.
“سر رابرت چیلترن” یک وزیر دولتی موفق به همراه همسری دوست داشتنی است. اما وقتی خانم “چاولی” به مدارکی که نشان دهنده گذشته بزهکارانه او است پیدایش می شود، همه چیز به هم می ریزد…
این انیمیشن در مورد چهار پسربچه است که فیلمی کانادایی که برای رده سنی آن ها مناسب نیست را می بینند. بعد از این، همه ی مردم آن ها را «فاسد» می نامند، و والدین شان ایالات متحده را مجبور به آغاز جنگ در مقابل کانادا می کنند...
داستان فیلم در مورد زندگی "تارزان" پسرکی کوچک که در دوران نوزادی در جنگل های آفریقا گم میشود و تا اینکه بوزینهای به نام "منگانی" او را پیدا کرده و همانند بچه خود تارزان را بزرگ می کند ...
به دليل بارش فراوان باران و سرايز شدن سيلاب ها، شهري کوچک در ايالت اينديانا به زير آب فرو خواهد رفت. تلاش براي تخليه ي ساکنان آغاز مي شود و «تام» (اسليتر)، به اتفاق عمويش، «چارلي» (آسنر)، مأمور جمع آوري پول هاي بانک ها در سطح شهر مي شوند تا آن ها را به جاي امني منتقل کنند. اما عده اي سارق که سردسته ي آنان «جيم» (فريمن) نام دارد، نقشه ي سرقت پول ها را مي کشند...
«ویل هانتینگ» (دیمن) مستخدم بیست ساله ی انستیتوی تکنولوژی ماساچوستس، ذهنی فوق العاده خلاق دارد و «پروفسور لامبو» (اسکارسگارد) استاد ریاضیات کالج، به نبوغ او در ریاضی پی می برد. حالا چون «ویل» زندگی پر دردسری دارد پروفسور با دوست قدیمی خود، روان پزشکی به نام «شان مگوایر» (ویلیامز) تماس می گیرد و «ویل» را نزد او می فرستد …
«مارتین بلانک» یک مامور حرفه ای است، که برای یک ماموریت به حومه شهر دیترویت فرستاده می شود و بر حسب تصادف جشن تجدید دیدار دوران دبیرستان او نیز در همان مکان برگزار می شود...
«لورنزو» (پاتریک)، «مايکل» (پیت)، «جان» (الدارد) و «تامي»، چهار دوست نوجوان ساکن محله ي «هلز کيچن» نيويورک که به طور اتفاقي باعث آسیب دیدن یک پیرمرد شده اند، به دارالتأديب فرستاده مي شوند. نگهبانان دارالتأديب، از جمله «شان نوکز» (بيکن) آنان را مورد ضرب و شتم و آزار و اذيت قرار مي دهند. ۱۳ سال بعد آن ها فرصتی پیدا می کنند تا از این نگهبانان انتقام بگیرند...
به شهر گاتهام خوش آمدید، جایی که مجرمان بیداد می کنند و شهروندان قانونمند در حالت ترس دائمی زندگی می کنند. بروس وین اجتماعی ثروتمند که در آتش تراژدی جعل شده است به چیزی بیشتر و کمتر از انسان تبدیل می شود - بتمن. جنگ صلیبی تک نفره او برای عدالت، متحدان غیرمنتظره ای را در GCPD و شهرداری جذب می کند، اما اقدامات قهرمانانه او عواقب مرگبار و غیرقابل پیش بینی ایجاد می کند.
روایت فردی که در نسل هزاره ی امروزه لندن، میان دو شغلی که هیچ آینده ی شغلی ندارد و دارای کیفیت و درامد کمتر، و نیاز به ساعات کاری طولانی مدت دارد، مدام دودل و پاسکاری می شود...
داستان سریال درباره رابطه دو نفر به نامهای ویلیام ترومن و گریس آدلر است در در آپارتمانی در نیویورک سیتی زندگی می کنند. ویل وکیل است و گریس طراح داخلی...
این سریال بیشتر بر مشکلات خانواده ها در عصر جدید می پردازد ، زندگی با نژادهای مختلف ، سن های مختلف، اعتقادات مختلف و جنس های مختلف. در خانواده مدرن تضاد ها بیشتر از هر روز نمایان می شود و فاصله بین نسل ها بیشتر و بیشتر. همین تضاد هاست که ما را به خنده وا می دارد. در خانواده مدرن هر کس سعی می کند تا خود را با شرایط خانواده تطبیق دهد ولی هر چه بیشتر تلاش می کند شرایط کمیک تری خلق می شود…
داستان این سریال کمدی در مورد خانواده ای است که در بر طرف کردن نیازهای فرزند معلول خود به شدت در تلاش هستند، که بتوانند زندگی خوبی را برای او فراهم بکنند...
داستان این سریال درباره یک خانواده فقیر و کولی نشین است که مدارک و املاک یک خانواده ثروتمند را که به شهر دیگری در حال اسباب کشی بودند و درسانحه ای جان باختند را بدست می آورند..