«دنیل» مرد جوان نجیبی است که بتازگی با «جین» ازدواج کرده و هنوز در خانه ی پدرش زندگی می کند. بعد از مرگ پدرش، ترتیب دادن مراسم خاکسپاری با او می باشد. اما این مراسم آنطور که انتظار می رود برگزار نمی شود…
داستان در انگلستان پس از جنگ جریان دارد ، زنی مرموز در آستانه شانزدهمین سالگرد تولد جک بردلی جوان (رولو ویکس) به خانه روستایی پرتی ها می رسد. شباهت قابل توجه او به یکی از اعضای خانواده زیبا که هشت سال پیش به طور غم انگیزی در یک تصادف جان باخت، خانواده را گیج و ناآرام می کند...
“سر رابرت چیلترن” یک وزیر دولتی موفق به همراه همسری دوست داشتنی است. اما وقتی خانم “چاولی” به مدارکی که نشان دهنده گذشته بزهکارانه او است پیدایش می شود، همه چیز به هم می ریزد…
اول ژانویه ی 1900 کودک شیرخواره ای روی عرشه ی کشتی مسافری «ویرجینین» که به سوی امریکا در حرکت است، پیدا می شود. بچه که اسم «هزار و نهصد» رویش گذاشته شده در همان کشتی بزرگ می شود و در جوانی (رات) به شهرت می رسد. او پیانیست غریبی است که هرگز پا بر خشکی نگذاشته است…
ورلاک در سال ۱۸۸۶ در لندن با همسر زیبا و برادر عقبماندهاش زندگی میکند. او مامور سفارت روسیه است. سفیر جدید بیشتر از سالهای گذشته از او انتظار دارد - چیزی با یک بمب. ورلاک همچنین به پلیس نیز خبر میدهد.
فیلم داستانی خیالیست درباره اتفاقاتی که پس از پیروزی "هیتلر" در جنگ به وقوع خواهند پیوست. سال 1960 بوده و جنایتکاران جنگی آلمان رازی را با خود حفظ می کنند. "هیتلر" می خواهد با رئیس جمهور آمریکا درباره صلح مذاکره کند. یک روزنامه نگار آمریکایی و یک پلیس جنائی آلمانی وارد نقشه ای برای نابودی مدارک قتل عام می شوند...
انگلستان، اندکي پس از پايان جنگ جهاني دوم. يک ديپلمات سابق امريکايي به نام «لوييس» (ريو)، عمارت بزرگ «لرد دارلينگتن» فقيد را مي خرد که آقاي «استيونز» (هاپکينز) پير، سرپيشخدمت آن است. او به «استيونز» مرخصي مي دهد تا به ديدن «خانم کنتن» (تامپسن)، مستخدمه ي قديمي اين عمارت برود و از او بخواهد سر کار قبلي خود برگردد...
قرن نوزدهم. «ریچارد فرانسیس برتن» (برگین) و «جان هنینگ اسپیک» (گلن) راهی افریقا می شوند تا سر منشاء رود نیل را کشف کنند. در آغاز آن دو تیم خوبی هستند اما خیلی زود رفاقت شان به رقابت بدل می شود. در بازگشت به لندن، «اسپیک» اعتبار کشف را به خود نسبت می دهد و «برتن» می گوید که مدارک کافی برای این امر وجود ندارد…
داستان فیلم درباره دو صدا پیشه برنامههای رادیویی است که تصمیم به ازدواج گرفتهاند. لری به دلیل مشکلات روانی خود، با حمایت عموی خود ، به قصر خانوادگی خود برای برگزاری مراسم عروسی باز میگردد. در آنجا، ویکی با خانواده عجیب و غریب لری آشنا میشود...
« لرى دارل » جوانى آرمانگرا است که تجربه اى تلخ از شرکت در جنگ جهانى اول دارد و همین موضوع باعث شده تا ارزشهاى اجتماعى و مفهوم موفقیت برایش بی معنی شود . او به دنبال معناى زندگى است ...
ویکتور و خانوادهاش در اواسط دهه ۳۰ میلادی به اتحاد جماهیر شوروی نقل مکان کردند. زمانی که او از امضای دستاورد خود در چتربازی بهعنوان یک شهروند اتحاد جماهیر شوروی سر باز زد، بدون محاکمه به زندان فرستاده شد. حبس وحشتناک، ضربوشتم و شکنجه او با فرستادنش به گولاک برای سالهای طولانی به اوج رسید. بر اساس این فیلم، او در مجموع ۴۵ سال در اتحاد جماهیر شوروی بود.
«قادر متعال» (ریچارد سن) وظیفه ی «ترمیم» خلقت را به گروهی از کوتوله ها واگذار می کند. آنان نقشه ی کیهان را می دزدند، حفره های زمانش را مشخص می کنند و ناگهان از اتاق خواب «کوین» (وارناک) یک پسر بچه ی انگلیسی سر در می آورند...