در پاسادنا، کالیفرنیا در سال ۱۹۶۹، یک زوج جوان مکزیکی با عجله به خانه ی شان سن دنا (فلور ماریا شاهووا) می روند. ۳ روز پیش، پسر این زوج، جواهرات یک گروه دوره گرد و کولی را دزدیده بود. از آن موقع به بعد، آن پسر از دیدن و شنیدن چیزهایی از خارج این زمین شکایت می کرد. سن دنا سعی می کرد تا به آن پسر از طریق جلسات احضار روح کمک کند. اما او و پدر و مادر آن پسر فقط با وحشت می توانستند تماشا کنند چون آن پسر قبل از این که با دست هایی اهریمنی به سوی جهنم کشیده بشود از بالای بالکن به وسیله ی یک نیروی نامرئی پرتاب شد….
سواف برای فرار از زندگی شوربختانه اش تصمیم می گیرد به ارتش بپیوندد. با شروع جنگ خلیج فارس او به همراه سربازان دیگر بعنوان دفاع از صحرا به عربستان سعودی فرستاده می شود. او به همراه هزاران سرباز دیگر که نه دشمن را می شناسند و نه از دلیل حضور خود در آنجا مطلع هستند در میان صحرا انتظار رویارویی با دشمن را می کشند…
در این فیلم به کارگردانی «کوین اسمیت»، جی با بازی «جیسون میوز» و باب بیزبان با بازی اسمیت به هالیوود میروند تا از ساخته شدن ریبوت فیلمی بر اساس زندگیشان جلوگیری کنند.
یک نابغه تکنولوژِی که پرحرف و با اعتماد به نفس و همچنین دارنده کمربند مشکی در ورزش رزمی است متوجه میشود پدر و مادرش جاسوس هستند و از او انتظار دارند که دنباله رو مسیر زندگی آنها باشد...