شروع داستان در سال ۱۹۵۸ است. جایی که در یک مراسم برای شروع به کار یک دبیرستان. گروهی از دانش آموزان آرزو ها و درخواست هایشان از آینده را در یک صندوق قرار می دهند و آن را در خاک دفن میکنند .اما در اخرین لحظه دخترکی مرموز برگه هایی در آن صندوق قرار می دهد. اکنون و بعد از پنجاه سال پرفسور کستلر بر روی این صندوقکه به تازگی آن را پیدا میکند کار میکند و به واقعی وحشتناک پی میبرد برگه هایی که آن دختر در صندوق گذاشته تماما حوادثی را شرح داده که در آینده اتفاق افتاده اند و اکنون همه ی آنها به وقع پیوسته و تنها سه حادثه ی بزرگ دیگر باقی مانده. اکنون پرفسور به همراه پسرش سعی دارند تا از وقوع این حوادث جلووگیری کنند باید دخترک را نیز بیابند...
دو برادر دوقلو در یک هتل بیکیفیت با عشق دوران کودکیشان ملاقات میکنند و در حالی که برای به دست آوردن دل او دوباره با هم رقابت میکنند، عشقشان را از نو کشف میکنند.
جیم کریگ به خانه اش در استرالیا باز میگردد. اما او متوجه میشود همه چیز دیگر مثل سابق نیست. مرد ثروتمندی به دنبال دوست دخترش است، پدرش هم نمیخواهد دیگر با او زندگی کند و...
«املين» (جوزفسن)، دخترکي يتيم و «ريچارد» (کوئن)، کوچک ترين مسافران يک کشتي بادباني عازم سن فرانسيسکو هستند. کشتي آتش مي گيرد و بچه ها همراه آشپزکشتي، «پدي» (مکرن)، با قايق نجات خود را به جزيره اي ناشناخته مي رسانند.
"سبیلیا" دختر لجبازی که در استرالیای قرن بیستم بزرگ شده است،فرصت این را بدست می آورد که با "هری" جوانی ثروتمند ازدواج کند اما برای حفظ استقلالش آن را رد کرده و ترجیح می دهد به عنوان پیشخدمت برای خانواده ای که پدرش به آنها بدهکار است کار کند و.....