یک زن برنده یک سفر با تمام هزینه به "موسسه" زرق و برق دار یک شرکت در خارج از فلورانس، و همچنین شانس ملاقات با صاحب ثروتمند و کاریزماتیک رستوران های زنجیره ای را دارد. او ماجرایی متفاوتر از آنچه تصور می کرد پیدا می کند...
وقتی اختراع اسرارآمیز ون هلسینگ، «پرتو هیولاسازی» به هم میریزد، دراک و دوستان هیولاییاش همگی به انسان تبدیل میشوند و جانی تبدیل به یک هیولا میشود. در بدن ناهماهنگ جدیدشان، دراک، سلب قدرت، و جانی پرجنبوجوش، عاشق زندگی بهعنوان یک هیولا، باید با هم متحد شوند و در سراسر جهان مسابقه دهند تا قبل از اینکه خیلی دیر شود، درمانی پیدا کنند، و قبل از اینکه...
مِیویس دراکولا را با یک سفر دریایی خانوادگی سوار بر یک کشتی تفریحی هیولایی لوکس غافلگیر میکند تا او بتواند از فراهم کردن اوقات خوش در هتل برای دیگران مرخصی بگیرد. باقی دار و دستهی دراک توانایی نرفتن با او را ندارند. ولی هنگامی که بندر را ترک میگویند، پای عشق و عاشقی به میان میآید پس از آنکه دراکولا با ناخدای مرموز کشتی، اریکا، آشنا میشود. حال نوبت مِیویس است تا نقش ولی بسیار حساس را بازی کند و پدرش را از اریکا به دور نگه میدارد. تنها چیزی که آنها نمیدانند این است که عشق بسیار عالی دراکولا در واقع یکی از نوادگان آبراهام ونهلسینگ است که از دشمنان خونی و قدیمی دراکولا و تمامی هیولاها میباشد.
هانی پس از یک روز کار با یک رئیس مرد، به یک سمینار بیدمشک فمینیستی می پیوندد و 2 دوست پیدا می کند. آنها در روابط خود با مردان و غیره از یکدیگر حمایت می کنند...
چهار مادر که تنها نقطه مشترکشان فرزندانشان هستند که باهم به پیش دبستانی می روند، تصمیم میگیرند یک شب به صرف شام دور هم جمع شوند و خوش بگذرانند، شبی که قرار است دیوانه کننده باشد...
"کیت" (الکساندرا داداریو) و "مگ" (کیت آپتون) دو دوست صمیمی در فرودگاه منتظرند تا وضعیت هوا مساعد شود و هواپیمایشان بتواند از زمین بلند شود. در همین اوضاع آنها با یک مرد جوان و جذاب آشنا می شوند و سپس رقابتی سخت برای به دست آوردن او، میان این دو دوست شکل میگیرد...
سه راهبه در قرون وسطی زیره نظر پدر "توماسو" زندگی ساده و بدون ریا را در پیش گرفته اند ، اما با ورود یک باغبان جدید و خوش تیپ (دیو فرانکو) زندگی آن ها دچار مشکل میشود چرا که آنها می بایست با وسوسه های شیطان و نفس خود دسته پنجه نرم کنند...
فیلم داستان یک جوان دبیرستانی را دنبال میکند که به شیکاگو می رود تا عضو تیم والیبال مدرسه شود و بورسیه تحصیلی بگیرد، اما متاسفانه مدرسه انها فقط یک تیم والیبال مختص دختران دارد...
داستان فیلم درباره تلاش یک نویسنده کمدی در بدترین سالهای عمرش و فروپاشی تازه ای که برایش اتفاق افتاده است ، به شهر سامرامنتو برمیگردد چون به مادر مرده اش اهمیت میدهد و...
یک زن باردار عصبی تلاش میکند تا قبل از زایمان خانوادهاش را که از هم جدا شدهاند، دوباره به هم برساند. آیا یک سفر جادهای به سیمی ولی میتواند او را، مادری ناممکن با کمخردی، خواهر ستارهی پورنو پیر و عمهای شدید، دوباره به هم برساند؟...
در قسمت دوم این انیمیشن میویس با جاناتان ازدواج کرده و صاحب پسری نیمه انسان نیمه خون آشام می شوند به نام دنیس. از طرفی میویس به همراه همسرش به خانه ی جانی مسافرت می کنند و دنیس را پیش دراکولا می گذارند. در این میان پدر دراکولا٬ ولاد با گویندگی مل بروکس سر میرسد تا تربیت دنیس را به عهده بگیرد. اما او با دراکولا مشکل اساسی دارد.
داستان در مورد دو خواهر می باشد که به عنوان خدمتکار در یکی از هتل های شهر فرزنو کار می کنند . اما زمانی زندگی آن ها تغییر می کند که یکی از خواهرها گمان می کند به صورت تصادفی مردی را کشته است و اینگونه است که داستان کمدی فیلم آغاز می شود و ….
گِرگ و ارل، دو دوست دبیرستانی هستند که اوقات بیکاری خود را به ساخت فیلمهای مستقل و کوتاه سپری می کنند. این دو پس از آشنایی با همکلاسی جدیدیشان به نام ریچل که مبتلا به سرطان خون است، تصمیم می گیرند فیلم بعدی شان را درباره او بسازند اما ...
داستانِ فیلم ماجرای پسر جوانی با بازیِ Dane DeHaan که دوست دوست دخترش Aubrey Plaza از دنیای مُردگان باز میگردد و این درحالیست که اشتهای زیادی برای خوردن گوشت آدمی زاد دارد و به روایتی چیزی شبیه به زامبی شده...
بک بازیگر بلند پرواز به همراه خواهرش سعی می کنند تا جایگاه خودشان را در دنیا پیدا کنند، در حالیکه باید با احساساتشان نسبت به برادر ۱۳ ساله ی خود که یک شبه در اینترنت معروف شده است دست و پنجه نرم کنند...
داستان سریال درباره ی یک مرکز نگهداری از سالمندان هستش که تمرکز داره روی مشکلات پرستارها , دکترها و سرپرست های آنجا و همچنین واقعیتهایی درباره ی دلسوزی ها و سختی ها هنگامِ نگهداری و مراقبت از سالمندان…
داستان سریال درباره رابطه دو نفر به نامهای ویلیام ترومن و گریس آدلر است در در آپارتمانی در نیویورک سیتی زندگی می کنند. ویل وکیل است و گریس طراح داخلی...
داستان درباره یک طلاق طولانی است. سریال ماجرای یک زوج میانسال با دو فرزند را دنبال می کند که بعد از رخ دادن اتفاقی رابطهشان ضربه ی بزرگی می خورد. Frances تصمیم می گیرد از همسرش Robert طلاق بگیرد، اما متوجه می شود که " رها کردن و از اول شروع کردن " بسیار دشوار است...
داستان آن از این قرار است که گروهی از انسانها مته ای ساخته اند برای رسیدن به مرکز زمین و از آنجایی که مرکز زمین همان جهنم است! گروهی از شیاطین که یک خانواده هستن به زمین می آیند تا مته رو نابود کنند و جهنم رو نجات بدهند که با انسانهای عجیب غریب زیادی هم برخورد می کنند.
سریال داستان پسری است به اسم "ند". "ند" ۹ سالشه که متوجه میشود توانایی خارقالعادهای دارد: میتواند موجودات مرده را تنها با یک بار لمس کردن زنده کند . "ند" اما خبر از محدودیتهای این موهبت نداره. همان روز مادر "ند" میمیرد و ند هم زندهاش میکند. یکدقیقهی بعد پدر دختر همسایه میمیرد. شب موقعی که مادرش میبوسدش، مادرش هم میمیرد. محدودیتها اینهاست: ۱- اولین تماس زنده میکند و دومین تماس جان رو میگیرد، برای همیشه. ۲- اگه موجودی را که زنده کرده ظرف یک دقیقه دوباره برنگرداند یکی دیگر به جاش خواهد مرد. "ند" البته عاشق دختر همسایه هم بوده. ۱۸ سال بعد، "ند" شده یک pie-maker موفق و منزوی. تقریبا با هیچ کس رابطهای ندارد. یه کارآگاه خصوصی به اسم "امرسون کد " اتفاقی متوجه توانایی ند میشود و با هم شروع به کار میکنند، به این شکل که "امرسون" پروندههای قتل رو پیدا میکند، "ند" هم با زنده کردن مقتول و پرسیدن چندتا سوال به حل پرونده کمک میکند. یکی از پروندهها مربوط میشود به قتل دختری روی قایق تفریحی. دختری به اسم "چارلوت چاک چارلز" دختر همسایهی "ند"، عشق دوران کودکیش که پدرش را اتفاقی کشته بود...