در این درام عاشقانه برنده جایزه، مرزهای لغزنده بین دوستی و عشق، دو زوج - یک زوج ه.م.ج.ن.س.گ.را و یک زوج د.گ.رج.ن.س.گ.را - را در یک آخر هفته پرهیاهو از بازیهای اغواگرانه، خوشگذرانیهای تمام عیار و افشاگریهای از هم گسیخته، با چالش مواجه میکند.
داستان یک باغبان دقیق که به مراقبت از زمینهای یک ملک زیبا و دلسوزی به کارفرمایش، یک موذی ثروتمند، اختصاص دارد ، وقتی به او گفته میشود که خواهرزاده پر دردسرش را به عنوان شاگرد بپذیرد، زندگیاش دچار هرج و مرج میشود و اسرار تاریکی از گذشتهاش آشکار میشود...
گروهی ماجراجو تصمیم به گشت و گذار با یک هواپیمای شخصی میگیرند، اما پس از اینکه درمییابند یک فاجعهی مرموز بر روی زمین اتفاق افتاده است، مجبور میشوند در هوا بمانند و…
دو برادر خون آشام به نام های «استفان» و «دیمن»، که دارای زندگی جاودانه هستند، قرن هاست که میلشان برای نوشیدن خون انسان را مخفی کرده و میان مردم زندگی می کنند. آن ها قبل از اینکه اطرافیان متوجه عدم تغییر سن آن ها شوند، از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکنند. اکنون آن دو به شهر ویرجینیا بازگشته اند، همان جایی که به خون آشام تبدیل شدند. استفان پسر شریفی است و خون انسان را به خود ممنوع کرده تا مجبور نباشد کسی را بکشد، اما همواره سعی می کند مراقب اعمال برادر شرورش، دیمن باشد. بعد از آمدن به ویرجینیا، طولی نمی کشد که استفان عاشق یک دختر مدرسه ای بنام «الینا» میشود...
داستان در مورد "بری آلن" است، کسی که بعد از انفجار در آزمایشگاه S.T.A.R و قرار گرفتن در معرض ذرات شتاب دهنده به کما میرود. چند ماه بعد از کما بیرون میآید و متوجه سرعت و قدرتی عجیب درون خود میشود که این امکان را به او میدهد تا در سنترال سیتی مثل یک فرشتهی نگهبان که قابل رویت نمیباشد، حرکت کند. در حال حاضر تنها دوستان بری می دانند که او تبدیل به سریعترین مرد زنده جهان شده است. اما او بزودی متوجه میشود که تنها کسی نیست که در هنگام انفجار، قدرت فرا انسانی به دست آورده و افراد دیگری هم هستند که این قدرت را به دست آورده اما در راه درستی از آن استفاده نمیکنند. بنابراین "بری آلن" با آزمایشگاه استار همکاری میکند و مامور میشود تا از مظلومان شهر در برابر حوادث دفاع کند...