این فیلم به ادامهٔ داستان بازماندگان آخرین قتلهای «گوستفیس» (Ghostface؛ شبحچهره)، یعنی خواهران سامانتا و تارا کارپنتر، و دوقلوها چاد و میندی میکس میپردازد، که وودزبورو را پشت سر میگذارند و فصل جدیدی را در شهر نیویورک آغاز میکنند، اما بهزودی دوباره گرفتار رگهای از قتل توسط یک قاتل جدید شبیه «گوستفیس» میشوند...
الکسیس در هنگام قتل بی رحمانه خانواده اش وقتی ده ساله بود ، شنواییش بر میگردد. این تجربه احشایی توانایی های سینتسیک را در او بیدار کرده و او را در مسیر یتیم شدن می برد...
نویسنده جسیکا بندر مجبور به کار با نامزد و سردبیر سابق خود مایک پرایس است. در طی این معاشرت ، این دو سابق متوجه می شوند كه جرقه عشق آنها هنوز كاملاً خاموش نشده است.
کارآگاه نیک برکات فکر می کرد که برای کار در دایره ی جناییِ پورتلند آمادست , تا اینکه شروع به دیدن چیزهایی کرد که توضیحی براشون نداشت . و بعد از ملاقات با آخرین بازمانده ی خانوادش , نیک به رازی که در پس این وقایع هست پی می بره . نیک مثل بقیه ی آدمها نیست , اون از نوادگانِ نسلی از شکارچی هاست که به اسم “گریم” شناخته می شن. کسانی که مسوول جلوگیری از تکثیر موجوداتِ ماورالطبیعه هستن. و این گونست که داستانِ نیک آغاز می شه , در حالی که در ابتدا نسبت به این جریان بی میله ولی در حالی که مشغول کار بر روی پرونده های جنایی به همراهِ همکارش هست به جریاناتی بر می خوره که باعث می شه با دنیای این موجوداتِ انسان نما ارتباط برقرار کنه...
در دادگاه فدرال ایالت نیویورک، یعنی “دادگاه مادر”، یک وکیل تازه کار هم برای دفاع و هم دادستانی کار می کند جایی که در آن بیشترین پرونده های دعاوی آمریکا وجود دارد…
داستان سریال در مورد جوانی ویلیام شکسپیر پس از ورود او به لندن در سال ۱۵۸۹ است. زمانی که تئاتر همراه با آواز و موسیقی بود و یک مرد جوان با رویاهایش جهان را با کلمات خود تغییر داد…