جوانی به نام «مانتی بروگان» (نورتن)، به کارهای خلاف کشانده شده و پخش کننده ی موادر مخدر شده است. سرانجام او دستگیر و به هفت سال زندان محکوم می شود. او در آخرین روز آزادی، زندگی خود را مرور و از خودش سؤال می کند که کی و چرا در چنین مسیر خلافی افتاد…
«ران» (فورلانگ)، جوان بيست و يک ساله را به خاطر خرده فروشي مواد مخدر دستگير و به زندان محکوم مي کنند. «ران» سعي دارد در زندان انگشت نما نشود، ولي خيلي زود مورد توجه عده اي قلدر قرار مي گيرد. پس مي رود و از «ارل» (دافو) که زندان را ملک طلق خود مي داند، کمک مي خواهد. شرح فيلم: بوشمي، بازيگر محبوب برادران کوئن. در اين تجربه ي کارگرداني خود فيلم جمع و جور و قابل قبولي ارائه مي کند که مهم ترين امتياز آن بازي ها است. کارخانه ي حيوان سازي تمام عناصر آشناي ژانر فيلم هاي زندان را دارد.
کیت یک فروشگاه لباس قدیمی دارد. او در جشن تولد پدر بداخلاقش/گردهمایی خانوادگی شرکت می کند که در آنجا با هری ملاقات می کند. او با فیلیپ قرار می گیرد اما او کسل کننده است - برخلاف هری.
فالگیری به نام آرنیتا در یک مهمانی هالووین پیشبینی میکند که یکی از زوجها تا پایان سال از هم جدا میشوند. او همچنین به کاترین میگوید که خطوط کف دستش نشان از ادغام عواطف و منطق او دارد. حال سوال این است که آیا پیشبینی او درباره جدایی، شامل کاترین و دوست پسر جوانش خواهد شد؟
"کارچی" پسری است که در دهه 1960 از مجارستان به آمریکا منتقل شده است.او در مدرسه تلاش می کند تا با فرهنگ آمریکایی کنار بیاید.او درباره یک دی جی که مسابقه ای موسیقی برای دانش آموزان برگذار می کند می شوند و...
"چارلی پارتانا" آدمکشی است که برای یکی از بزرگترین سندیکاهای جنایتکار دنیا کار میکند.بدون اطلاع او،سندیکا "ایرین واکر" را استخدام می کند تا شخصی را به قتل برساند.اما وقتی آن دو عاشق یکدیگر می شوند همه چیز پیچیده می شود...
«روپرت پاپکين» (دنيرو) براي رسيدن به آرزويش که تبديل شدن به يک کمدين تلويزيوني است، هر راهي را براي نزديک شدن به بت خويش، «جري لانگ فورد» (لوييس) را مي آزمايد. تا اين که سرانجام به کمک يکي ديگر از علاقه مندان برنامه هاي «جري» به نام «ماشا» (برنهارد)، او را مي ربايد...
داستان سریال درباره یک جراح موفق مغز و اعصاب به نام «دکتر جیسون کول» است که تلاش میکند تا شخصیت دومی را که شب ها به آن تبدیل میشود، کنترل کند. او شب ها به یک قاتل خطرناک به نام «ایان پرایس» تبدیل میشود.