یک مشاور سابق تبهکاران برای پیدا کردن خواهرزاده گمشدهاش در کپنهاگ، ناچار میشود به دنیای خلافکاران بازگردد و این کار، اصول اخلاقی او را زیر سؤال میبرد.
تامی سیباک، ستاره سابق یوروویژن دانمارک، پس از کنار گذاشته شدن، برای ساختن آخرین آهنگش تلاش میکند. او با الهام از خانوادهاش، درگیر جاهطلبی میشود، زیرا این آهنگ آخرین شانس او برای بازگشت به دوران اوج است.
کارآگاه کارل مورک، رز، همکار جوان خود را به جزیره بورنهلم میفرستد تا به درخواستهای همکار قدیمیاش کریستین هابرسات پاسخ دهد. اما کریستین خودکشی میکند و رز را به سفری عمیق به گذشته خود میفرستد. کارل که به تازگی نامزد کرده به جزیره میرسد و به همراه رز و اسد درگیر یک پرونده سرد قدیمی از دختری میشوند که حلق آویز به درخت پیدا شده است. این قتل به اداره پلیس محلی و فرقهای از پرستندگان خورشید مرتبط است. کارل باید پرونده را حل کند و با گذشته تاریک خود روبرو شود.
راسموس با ماری آشنا میشود و به این باور میرسد که عاشق شده است. در ابتدا همه چیز به خوبی پیش میرود، اما به مرور زمان، ماری رفتارهای تاریک و تسلططلبانهای نشان میدهد و شروع به ترساندن راسموس میکند...
وقتی که شرکت خانوادگی “استبر” به کارآفرین موفق “لارس هالبو” ارث میرسد، وی به دانمارک برمیگردد، اما وقتی او از همکاری در قیمت گذاری با کارتلی غیر قانونی خودداری میکند، شرکت کوچک خود او تحت فشار شدیدی قرار میگیرد
یک تیم فوتبال پسر قدیمی دانمارکی/50+ در حال حرکت با اتوبوس به سمت شمال سوئد هستند که Vagn را در پمپ بنزین فراموش می کنند. او سعی میکند به پیادهروی با مشکل برخورد کند. یک تبهکار جوان به او سواری می دهد که به یک سفر جاده ای تبدیل می شود.
ری از یک دستگاه حفاری تونل که برای ساخت مترو کپنهاگ استفاده میشده بازدید میکند. اما هنگامی که یک حادثه اتفاق میافتد ، او باید با ترس خود از فضاهای بسته مبارزه کند و از این شرایط خطرناک همراه با دوستانش جان سالم به در ببرد و…
آسترید با ناپدید شدن مرموز یک کلاس مدرسه در سال هزار و نهصد و نود و نه ضربه روحی می خورد. 20 بیست سال بعد وقتی او متوجه می شود تنها بازمانده آن سال به طرز مرموزی درگذشته ، در صدد کشف حقیقت بر می آید.
دو نیمه ی جسد، که یکی از آنها متعلق به یک سیاستمدار زنِ سوئدی است، روی پل "اُرساند"، که دانمارک و سوئد را به هم وصل میکند پیدا میشود. با پیدا شدن این دو جسد، دو بازرس یکی از دانمارک و یکی از سوئد با یکدیگر همکاری میکنند، "کوپنهاگن" دانمارک و اداره ی تجسس جرائم "مالمو" از سوئد دخیل هستند. این جسد از کمر به دو قسمت تقسیم شده، و دقیقاً روی مرز بین دو کشور روی این پل قرار گرفته است، بنابراین پلیس هر دو کشور درگیر این پرونده قتل هستند. بعد از تحقیقات و آزمایشات بیشتر، مشخص میشود که این یک جسد، متشکل از دو جسد جدا است و نیمی از آن مربوط به یک زن دانمارکی است. از سوئد "ساگا نورن" و از دانمارک "مارتین راد" روی این پرونده کار میکنند. این دو بازرس به دنبال پیدا کردن قاتل این قربانیان هستند...