تامی سیباک، ستاره سابق یوروویژن دانمارک، پس از کنار گذاشته شدن، برای ساختن آخرین آهنگش تلاش میکند. او با الهام از خانوادهاش، درگیر جاهطلبی میشود، زیرا این آهنگ آخرین شانس او برای بازگشت به دوران اوج است.
دو رهبر با ایدئولوژیهای متضاد در سال ۱۹۴۵، پس از جنگ جهانی دوم، برای گفتگو درباره آینده کشورشان در بحبوحه نفوذ فزاینده شوروی دیدار کردند و پویاییهای جهانی را از طریق گفتگوی پرمخاطره خود شکل دادند.
عروس ربوده شدهای که در صندوق عقب ماشین حبس شده، برای فرار با تلفن همراه خود کمک میطلبد. او در بیابان با خطرات مختلفی از جمله حیوانات وحشی سمی و گرمای طاقتفرسا روبرو میشود. برای زنده ماندن، او با ربودهکننده از طریق تلفن بازی مرگباری را آغاز میکند.
اما، دختر مارتین، برای یافتن حقیقتِ اتفاقی که سی سال پیش برای والدینش رخ داده بود، نگهبان شبانه میشود. ملاقات او با وُرمر، قاتل سریالی، در سلولش، این قاتل را از کما بیرون میآورد و زنجیرهای از حوادث سرنوشتساز را رقم میزند.
داستان در سال 1961 و در بحبوحه جنگ سرد رخ میدهد. این داستان، روایتگر زندگی داگ هامرشولد، دیپلمات و اقتصاددان، است که پس از فرماندهی نیروهای سازمان ملل در نخستین عملیات نظامیشان، برای برقراری آتشبس با دشمنان، در اقدامی نومیدانه سوار هواپیما میشود.
نورما جین مورتنسن پس از دوران کودکی دردناکش، به بازیگری در هالیوودِ دههٔ ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ تبدیل شد. او با نام مستعار مرلین مونرو (آنا د آرماس) به شهرت جهانی رسید. اما حضور او روی پرده با مسائل عشقی، استثمار، سوءاستفاده از قدرت و اعتیاد به مواد مخدر که در زندگی خصوصی خود با آن مواجه بود، کاملاً در تضاد است...
سرنوشت چندین نفر از ساکنان کپنهاگ زمانی که یک ماموریت بمباران جنگ جهانی دوم به طور تصادفی مدرسه ای پر از کودکان را هدف قرار می دهد، به هم گره می خورد ...
با الهام از وقایع واقعی . بهار سال 1944، زمانی که نازی ها در روز تولد آدولف هیتلر یک مسابقه فوتبال بین تیمی از زندانیان اردوگاه و یک تیم نخبه نازی ترتیب دادند. مسابقه ای که زندانیان مصمم به پیروزی هستند، مهم نیست که چه اتفاقی می افتد...
مارکو جیمزسون تنها خواسته اش این است که شهروندی دانمارک را دریافت کند. او مانند یک نوجوان معمولی به مدرسه می رود. یک روز مارکو با جسد یک مرد روبرو می شود و از آن جایی که از وسعت کار های خلاف عموی خود آگاهی دارد، تصمیم می گیرد از محل فرار کند. او به زودی متوجه می شود که علاوه بر خانواده اش، فردی دیگر نیز می خواهد او را درباره ی این ماجرا ساکت نگه دارد...
بابی سندرز از تیم هاکی هاروارد، موفق می شود به یکی از لیگ های کوچک سوئد ورود پیدا کند اما رابطه ی او با یک دختر که در یکی از مغازه های محلی کار می کند باعث می شود بابی با حقیقتِ رویا هایی که از کودکی درباره ی لیگ ملی هاکی داشته است، روبرو شود...
پله 12 ساله توسط یک مورچه گاز گرفته شده و باعث می شود که پله دارای قدرت های باورنکردنی شود. با کمک کتاب های کمیک، پله یک نام مستعار به نام پسر مورچه ایی برای خود برمیگزیند.اما همه چیز با آمدن سوپر ویلین تغییر میکند و پسر مورچه ایی باید جلوی این شخص را بگیرد که ...
دو نیمه ی جسد، که یکی از آنها متعلق به یک سیاستمدار زنِ سوئدی است، روی پل "اُرساند"، که دانمارک و سوئد را به هم وصل میکند پیدا میشود. با پیدا شدن این دو جسد، دو بازرس یکی از دانمارک و یکی از سوئد با یکدیگر همکاری میکنند، "کوپنهاگن" دانمارک و اداره ی تجسس جرائم "مالمو" از سوئد دخیل هستند. این جسد از کمر به دو قسمت تقسیم شده، و دقیقاً روی مرز بین دو کشور روی این پل قرار گرفته است، بنابراین پلیس هر دو کشور درگیر این پرونده قتل هستند. بعد از تحقیقات و آزمایشات بیشتر، مشخص میشود که این یک جسد، متشکل از دو جسد جدا است و نیمی از آن مربوط به یک زن دانمارکی است. از سوئد "ساگا نورن" و از دانمارک "مارتین راد" روی این پرونده کار میکنند. این دو بازرس به دنبال پیدا کردن قاتل این قربانیان هستند...
داستان سریال در سال 1832 اتفاق می افتد و بر روی زندگی زنی به نام “آن لیستر” تمرکز دارد که بعد از یک سفر طولانی برای مطالعه و پیشرفت اجتماعی به خانه آبا و اجدادی خود در “یورک شر غربی” باز می گردد. همچنان که لیستر به پویش خود برای دگرگون کردن خانه اجدادی، توسعه دادن علایق تجاری و همچنین پیدا کردن یک همسر مناسب ادامه می دهد، داستان سریال به بررسی روابط و علایقی می پردازد که لیستر رفته رفته ایجاد می کند…